توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 47183
شنبه ۷ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۴۶
به داد فقرا برسید / از پورشه خیابان شریعتی تا میوه فروشی کوچه ما
داستان فقر، غمگینانه ترین حکایت این شب هاست. فاصله ثروت در حال زیاد شدن است و فقرا در حال جان باختن. باید کاری کرد. هم مردم و هم دولت؛ و البته دولت از همه بیشتر.
به داد فقرا برسید / از پورشه خیابان شریعتی تا میوه فروشی کوچه ما
به گزارش خط نيوز به نقل از جهان نيوز
پرده نخست:
جمعه ساعت 3 بعد از ظهر، تهران، خیابان شریعتی، پایین تر از سید خندان؛
این طرف خیابان دقیقا روبروی یک سوپری، یک «پورشه کاین» سفید رنگ پارک کرده است، و درست روبرویش، آن طرف خیابان، یک «بی ام و ایکس تری» آلبالویی پارک است، و با یک ماشین فاصله، یک «پورشه پانامرا» سیاه رنگ دیده می شود.
ماشین کناری مان هم به اندازه ما، شاید قدری بیشتر، از این ترافیک بی موقع، ذله شده است، با این تفاوت که او پشت رل یک «بنز ای سیصد» سیاه رنگ نشسته و با موبایلش صحبت می کند؛ دختری است جوان که به سختی سن اش به 25 سال می رسد!
یکی می پرسد بعضی ها چه می کنند که می توانند اینجوری پول در بیاورند؟ تا جایی که دختر جوان شان پشت ماشین چهارصد میلیونی می نشیند و دختر ما در نبود یک یخچال فریزر نامرغوب یک میلیونی، خواستگارهایش را جواب می کند!
از جواب دادن طفره می روم. چون این روزها، رسانه های مدرن به خوبی توی گوش مان فرو کرده اند که آی ملت! لطفا دیگران را قضاوت نکنید؛ ما هم گفته ایم به روی چشم!

پرده دوم:
میوه فروشی سر کوچه، خانمی زنبیل به دست، کمی خیار پلاسیده جدا می کند با یک کاهوی زرد شده، آهسته خودش را کنار ترازو می رساند و یک «دو هزار تومانی» مچاله شده را روی میز می گذارد و از روبروی جوان فروشنده غیب می شود. او هم چیزی نمی گوید و به کارش ادامه می دهد؛ انگار که او را می شناسد.

به داد فقرا برسیم!
خدا را! خدا را! در کار طبقه فرودست، یعنی بینوایان و نیازمندان و فقیران و بیماران زمینگیر، که هیچ کاری از دست شان بر نمی آید؛ برخی نیازشان را اظهار می کنند و برخی سکوت پیشه می کنند؛ از حق آنان نگهبانی کن!
این ها اندکی است از سفارش های امام عدالتخواهان، امیرالؤمنین (ع) به مالک اشتر در جریان زمامداری مصر.
هیولای فقر، شاخ و شانه می کشد. رکود، خیلی ها را زمینگیر کرده است. اگرچه خط فقر، مثل طنابی شناور میان دو قله بلند، در میانه طوفان کوهستان، تلو تلو می خورد، اما هر روز عده ای زیر آن طناب، دست و پا زده و از سرما منجمد می شوند. بعضی ها همه امیدشان به 45 هزار و پانصد تومانی است که از بیت المال می گیرند. میدان کارزار روزگار ما، همان «جهاد اقتصادی» است.
برای برخی از مردم روحیه خوبی حاکم شده است؛ یکی دیوار مهربانی درست می کند تا مردم لباس های دسته چندمشان را برای نیازمندان آویزان کنند، یکی در میوه فروشی اش، سبد مهربانی درست می کند تا عده ای محتاج، میوه مجانی ببرند، یکی بالای تنور نانوایی اش می نویسد به نیازمندان، نان مجانی می دهیم؛ و یک جوان 25 ساله، خانواده و فامیل را سر خط کرده است تا برای ایتام شب عید، بسته های ارزاق درست کنند.
این روحیه، آسمانی است و باید آن را توسعه داد، اصلا «توسعه یافتگی» شاید همین باشد، توسعه اراده های خیر برای حل مشکلات. هرکدام از ما، هرکجا که هستیم باید برای فقرا کاری کنیم؛ قدری از هزینه هایمان بکاهیم و حق درماندگان جامعه را ادا کنیم.
از همه ما بیشتر و پیشتر، دولت و حاکمیت باید کاری کند. او بداند که پاسبان حقوق مردم است و رفع احتیاج اقتصادی مردم، به گردن اوست؛ او باید صدای عدالت خواهی محرومان را بشنود و آنان را عزیز بشمارد. در لحظه لحظه تصمیماتش، خود را نگهبان حقوق آن ها بداند، برایشان کار بیافریند و بر درآمدشان بیفزاید. این مهم ترین فقره از حقوق شهروندی است.
شب عید نزدیک است؛ همه ما به داد فقرا برسیم.
Share/Save/Bookmark