توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 65832
دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۵
گفت‌وگو با رضا اسماعیلی
چرا مردم در عروسی‌ به سیم آخر می‌زنند؟
چرا مردم در عروسی‌ به سیم آخر می‌زنند؟
رضا اسماعیلی که معتقد است آیین‌های مذهبی با آیین‌های ملی در تقابل نیستند، با اشاره به لزوم توجه به آیین‌های ملی و بیرون آوردن آن‌ها از مهجوریت و مظلومیت، از آن‌چه سبب می‌شود مردم در عروسی‌ها به سیم آخر بزنند، می‌گوید.

این شاعر در گفت‌وگو با ایسنا درخصوص جایگاه آیین‌ها و سنت‌های ایرانی در ادبیات معاصر و به‌ویژه شعر فارسی در سال‌های اخیر اظهار کرد: یکی از موضوعاتی که همه شاعران از گذشته تا امروز به آن پرداخته‌اند، توجه به آیین‌ها، آداب، فرهنگ و سنن ایرانی و اسلامی بوده است. برای مثال نوروز، جشن مهرگان و بسیاری از جشن‌های ملی در شعر پارسی جلوه بسیار برجسته‌ای دارند و شاعران با این اعیاد و آیین‌هایی که منحصر به شادی و غم بوده، شعر می‌گفتند و سعی می‌کردند این آیین‌ها را در آینه شعر و ادبیات پارسی متجلی کنند و به تماشا بگذارند.

او افزود: در خصوص آیین‌های دینی هم همین‌طور بوده است؛ در شعر شاعران مسلمان از زمان رودکی تا به امروز، ذهن و زبان شاعران فارسی‌زبان به این مسائل معطوف بوده و سعی کرده‌اند آیین‌ها، فرهنگ‌ها و آداب و رسوم ایرانی و اسلامی را در آینه ادبیات به زبان شعر روایت کنند. در جامعه امروز هم شاهد این مسئله هستیم اما آیین‌های ملی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قدری در حاشیه قرار گرفتند و بیشتر وجه آیین‌های ملی و مذهبی برجسته شد. طبیعتا چون انقلاب اسلامی یک انقلاب دینی بود، ذهن و زبان شاعران بیشتر به مناسبت‌های دینی معطوف شد.

اسماعیلی سپس با بیان این‌که از آیین‌های ملی قدری غافل مانده‌ایم گفت: روح، جان و جهان آیین‌های ملی هم البته متاثر از آموزه‌های دینی است؛ برای مثال در عید نوروز که با آغاز بهار هم‌زمان است، مردم به دید و بازدید یکدیگر می‌روند که به صله‌رحم در دین اسلام هم توصیه شده، یا در هفت‌سین قرآن، آب و آینه می‌گذاریم که آب نشانه روشنی و آینه نشانه صداقت و راست‌اندیشی است. پس طبیعتا آیین‌های دینی با مراسم و آیین‌های ملی آمیخته است و هیچ‌گونه تقابل و تضادی با هم ندارند.

این شاعر در ادامه با اشاره به لزوم توجه به آیین‌های ملی اظهار کرد: من فکر می‌کنم باید توجه شود تا برای پرداختن به آیین‌های ملی گام‌های بلندتری برداریم و این آیین‌ها را از مهجوریت و مظلومیت بیرون بیاوریم، چون هیچ‌گونه تقابلی بین آیین‌های مذهبی با آیین‌های ملی نیست. دیگر این‌که سعی کنیم از ظواهر فراتر برویم و از صورت و ظاهر آیین‌ها به معنویتی که در آن‌ها پنهان است و مغفول مانده، بپردازیم؛ برای مثال در عید نوروز سنت عیدی دادن بسیار خوب است اما اگر بخواهیم این سنت حسنه را به شیوه مطلوب برگزار کنیم باید به معنویتی که در عیدی دادن هست، بیشتر توجه کنیم. چون در عیدی دادن بیشتر وجه نقد مبادله می‌شود ولی می‌توانیم تلاش کنیم به وجه معنوی این سنت بپردازیم و از این فرصت استفاده نیکو کنیم؛ برای مثال می‌توانیم در بحث عیدی دادن با هدیه دادن کتاب‌های ارزشمند، یکدیگر را به کتاب و کتابخوانی دعوت کنیم و به معنویت این آیین بپردازیم و جامعه را به سمت اندیشیدن و تفکر و کتابخوانی دعوت کنیم. در مورد سنت‌های دیگری هم که در جامعه وجود دارد، اگر به باطن آن آیین‌ها توجه کنیم، به نظرم تاثیرگذاری بیشتری در جامعه دارد و می‌تواند در اصلاح جامعه تاثیرگذار باشد.

رضا اسماعیلی همچنین از بعضی تفکرات که ممکن است غلط باشند گفت و بیان کرد: برخی از آیین‌های ملی و مذهبی بر مبنای ذهنیت‌های غلط شکل گرفته‌اند؛ برای مثال می‌گوییم که سیزده‌به‌در نحس است و این گزاره را خیلی هم تکرار می‌کنیم و مردم نه به این عنوان که با طبیعت آشتی کنند و دست مهر بر سر آن بکشند، بلکه به این عنوان که سیزده‌به‌در نحس است، طبیعت را آلوده و بیشتر به آن ظلم می‌کنند. در حالی که باید این ذهنیت را اصلاح کنیم. متاسفانه بعضی سنت‌ها با خرافات آمیخته شده که باید توسط اهل ادب، اصحاب فکر و فرهنگ از آن‌ها خرافه‌زدایی شود. باید آن‌چه را به عنوان آیین برای ما به یادگار مانده بازنگری و وجه معنوی و انسانی آیین‌ها را تقویت کنیم تا آن‌چه را به عنوان خرافه در طول سالیان به این آیین‌ها اضافه شده و می‌تواند باعث سیر قهقرایی در جامعه شود، از سیمای این آیین‌ها پاک و سعی کنیم که این آیین‌ها را احیا کنیم. به نظر من در این صورت تمام آیین‌های ملی و مذهبی می‌توانند جامعه‌ساز و انسان‌ساز باشند و ما را به روشنی دعوت کنند.

او درخصوص ورود آیین‌های غیرایرانی به ادبیات فارسی در سال‌های اخیر نیز بیان کرد: این زمانی اتفاق می‌افتد که جامعه را از سنت حسنه‌ای منع می‌کنیم؛ برای مثال پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا مدتی بحث آیین‌های نوروزی در هاله‌ای از ابهام بود که نوروز را به همان شیوه قبل برگزار کنیم یا نه؟ آیا چهارشنبه‌سوری سنت خوبی است یا خیر؟ و ...؛ یعنی نوعی تشکیک در آیین‌های ملی ایجاد شده بود که ما فکر می‌کردیم این آیین‌ها با آموزه‌های دینی در تقابل است و برای همین سعی می‌کردیم جامعه را از آن‌ها منع کنیم. وقتی هم ممنوعیت و محدودیتی ایجاد می‌کنیم و دلیلش را هم نمی‌گوییم، طبیعتا جامعه پس از مدتی سعی می‌کند جایگزینی برای این‌ها پیدا کند.

سراینده «زنده بادا عشق» ادامه داد: سنت‌هایی که برای تحویل سال در غرب وجود دارد، در سال‌های اخیر در ایران هم تقویت شده که این شاید از نشانه‌های آن است که وقتی جامعه را از سنت خوبی منع می‌کنیم، به دنبال یک بدل برای آن می‌گردد و ممکن است این جایگزین به کلی با جامعه ایرانی همخوانی نداشته باشد. و این یک خسران است. مردم‌شناسان، جامعه‌شناسان و پژوهشگران باید در این‌باره مطالعه کنند، چون اتفاق خجسته‌ای نیست و ما را از خویشتن و اصالت و هویت‌های ایرانی دور می‌کند. مثلا بحث شادی در جامعه ما تا سال‌ها خط قرمز بود، حتی در تعطیلی‌ها به جای تعطیل کردن تولد بزرگان دینی شهادت‌شان را تعطیل کرده‌ایم و آن وجه سوگوارانه در جامعه ما بر وجه نشاط، شادمانی و عید غالب است که این جامعه را دچار رخوت می‌کند.

رضا اسماعیلی با بیان این‌که به سنت‌های ملی بها بدهیم، گفت: بهانه‌هایی را مثل جشن مهرگان، نوروز و ولادت بزرگان دینی که برای شادمانی داشتیم، به حاشیه رانده و بیشتر به مناسبت‌هایی پرداخته‌ایم که جنبه سوگوارانه دارند و این باعث شده جامعه دچار افسردگی شود. ما باید حتی در دین و آیین هم با بهانه‌هایی جامعه را به سمت نشاط هدایت کنیم و این بهانه‌ها را تقویت کنیم تا امید به زندگی تقویت شود. خصوصا برای نسل جوان که به دنبال هیجان و جذابیت‌های معنوی هستند و نیاز به شادمانی کردن دارند. این نیاز به آن دارد که ما هوشمندانه جامعه را به سمتی هدایت کنیم که شادی امر مقبول و پسندیده‌ای‌ است و در این راستا در طول سال مناسبت‌هایی را ایجاد کنیم تا جامعه به سمت نشاط و شادمانی حرکت کند. اما نگاه سلبی در این مسئله وجود دارد. گاهی در عروسی‌ها خیلی افراط در رقص و پایکوبی می‌کنند یا به سمت مراسم‌هایی می‌روند که با فرهنگ ایرانی سنخیتی ندارند؛ این به این علت است که مردم به این بهانه خودشان را تخلیه می‌کنند.

او در پایان اظهار کرد: وقتی در طول سال هیچ زمینه‌ای برای شادمانی کردن وجود ندارد، وقتی چنین مراسم‌هایی مثل عروسی پیش می‌آید و مردم بستر را فراهم می‌بینند، در واقع به سیم آخر می‌زنند و تا آن‌جا که می‌توانند سعی می‌کنند از این بهانه برای شادمانی کردن استفاده کنند و برای همین افراط می‌کنند و از این‌جا جامعه دچار افراط و تفریط می‌شود. اما اگر تعادلی ایجاد شود که شادی و غم در کنار هم باشند، همان اندازه که در مناسبت‌های سوگوارانه جامعه را به عزاداری دعوت می‌کنیم، در مناسبت‌هایی هم که وجه شادمانه دارند، مردم را به شادی دعوت ‌کنیم؛ این باعث افزایش امید به زندگی می‌شود و افسردگی را از سیمای جامعه پاک می‌کند. ما باید این مناسبت‌ها را بیشتر و پررنگ‌تر کنیم و لازمه‌اش این است که متولیان فرهنگی، جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان و پژوهشگران دینی به این مقوله بپردازند. چون این زنگ خطر در جامعه به صدا درآمده که آمار افسردگی و طلاق بالا رفته و بداخلاقی‌های اجتماعی و سیاسی در جامعه ما زیاد شده است، از این‌رو باید به سنت‌های ملی هم بیشتر بها دهیم.

انتهای پیام
Share/Save/Bookmark