توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 64152
شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۶
محمدجواد صادق لنکرانی:
وضع معیشتی طلاب قبل از انقلاب خیلی بهتر بود/۸۰ درصد طلاب پایین‌تر از خط فقر هستند
وضع معیشتی طلاب قبل از انقلاب خیلی بهتر بود/۸۰ درصد طلاب پایین‌تر از خط فقر هستند
یک استاد حوزه علمیه با بیان اینکه "تنها ۱۰ درصد از روحانیون زندگی مرفهی دارند"، می‌گوید: وضع معیشتی طلاب قبل از انقلاب خیلی بهتر بود. الان حقوقی که طلبه می‌گیرد، دو برابر را روی این حقوق بگذارد نمی‌تواند اجاره خانه خود را بدهد. وضع معیشتی ۸۰ و بلکه بیش از ۸۰ درصد طلاب بسیار پائین‌تر از خط فقر است.

به گزارش ایسنا، همزمان با ایام شهادت امام جعفرصادق (ع)، برنامه تلویزیونی «دستخط» مصاحبه‌ای با آیت‌الله محمدجواد صادق لنکرانی از علمای قم انجام داد که متن آن را در ادامه می‌خوانید:

آیا ما توانیم به زبان مردم و عامه بگوییم امام جعفر صادق (ع) چه کرد؟

«حوزه‌های علمیه محصول تلاش‌های ائمه معصومین (ع) و بخصوص امام باقر و امام صادق (ع) است. اگر امامت نبود، ما از فقه بهره ای نداشتیم، چون از زمان صدر اسلام و زمان پیامبر (ص) و بعد از زمان امیرالمومنین (ع)، امام حسن مجتبی، دورانشان دورانی نبود که بتوانند ابعاد فقه را مطرح کنند. زراره یکی از اصحاب درجه اول امام باقر (ع) است. یک زمانی مسأله ای از مسائل حج را از امام باقر (ع) سوال کرد و حضرت پاسخ دادند. بعد به حضرت عرض کرد، من ۴۰ سال است مسائل حج را از شما سوال می کنم و هنوز تمام نشده است. یک خانه ای که کعبه ای دارد و سعی صفا و مروه ای و عرفات و یک منا دارد، چه میزان مسائل دارد؟ حضرت به زراره فرمودند چه توقعی داری! خانه ای که دو هزار سال قبل از خلقت آدم محل طواف ملائکه الهی بود، می‌خواهی با ۴۰ سال مسائل آن را تمام کنی؟!»

امسال کرونا شیوع پیدا کرده است. آیا این مخل به استطاعت مردم هست یا نیست؛ این را چه کسی باید مشخص کند؟

«باید فقیه مشخص کند. من می‌خواهم عرض کنم اینها محصول روایاتی است که ائمه ما بیان کرده‌اند، یعنی از ائمه بیان شده است و ائمه مراقبت کرده‌اند این روایات همینطور باقی بماند، منظم و مدون شود. اصحابشان بنویسند تا اینکه امروز به دست ما رسیده است. یکی از ممیزات فقه شیعه و مکتب شیعه این است که ائمه ما مراقبت بر این می کردند کلمات آنها درست و محفوظ بماند تا به نسل امروز رسیده است.»

امروز وضعیت حوزه‌های ما را چطور می‌بینید؟

«اگر بخواهیم قضاوت منصفانه داشته باشیم حوزه بعد از انقلاب قابل مقایسه با حوزه قبل از انقلاب نیست. از چه نظر قابل مقایسه نیست؟ از این نظر که دامنه علوم در این حوزه بسیار توسعه یافته است. قبل از انقلاب اگر یک یا دو جلسه درس تفسیر در حوزه داشتیم که از یکی دو جلسه فراتر نمی‌رفت، اما الان بیش از ۵۰ جلسه تفسیر و شاید بیشتر داشته باشیم. ما در قبل از انقلاب مراکز تحقیقی در حوزه نداشتیم، مراکز پژوهشی در حوزه نداشتیم؛ پژوهش ها همه شخصی بود، پژوهش های گروهی نبود. الان روزی نیست مسائل جدید فقهی به حوزه عرضه نشود. از ناحیه پزشکان، از ناحیه امنیت، از ناحیه فقه اجتماعی، از ناحیه فقه حکومتی، فقه سیاسی و غیره مسأله ای نیست که به حوزه ارجاع داده شده باشد و از حوزه مطالبه شده باشد و حوزه پاسخ نداده باشد. الان از مرحوم والد ما کتابی درباره احکام پزشکان است که بیش از هزار مسأله پزشکی است که موضوعات آن در دو سه دهه اخیر درست شده است، تمام اینها جواب داده شده است. یک مطلب را نمی‌توانم بگذرم و این که در مباحث اجتهادی، آنهم نه همه موارد، اما بخشی از بدنه حوزه، حوصله اجتهادی که علمای قدیم داشتند، ندارند.»

*اینکه حوصله‌اش را ندارند یعنی چه؟ یعنی علم این را ندارند یا وقت ندارند؟

«نمی‌توانند وقت بگذارند. گرفتاری ها در زمان قدیم، خیلی کمتر از حالا بود. در زمان قدیم روحانیت یک مسئولیت درس، امامت جماعت و یک منبر و تبلیغ داشت. امروز روحانیت ما در متن جامعه است؛ فرض کنید یک مُلایی که ممکن است به اجتهاد رسیده باشد، آنقدر خودش را موظف می داند در حرکت های اجتماعی همراه مردم باشد، در حرکت های سیاسی به اعتقادی که دارد، نه به کار دستوری، در صحنه‌های سیاسی حضور داشته باشد... با این همه توسعه مسائل، مجال برای این که کسی بنشیند تحقیقات عمیقی که قبلاً انجام می شد را انجام دهد، کمتر است. نمی خواهم بگویم نیست؛ الان در مرکز فقهی قوی‌تر از گذشته داریم و کار می‌کنند، اما بدنه عمومی حوزه قدری این جهت کمرنگ شده است.

در حوزه بیش از ۳۰۰ درس خارج داریم. درس های خارج قبل، استاد وقت می گذاشت، مثلا خود امام رضوان الله تعالی علیه که از مبرزترین اساتید درس خارج بودند، شاگردانی که درس اینجا می‌نوشتند غروب به منزل ایشان می بردند و با امام ملاحظه می کردند کجا درست است، کجا باید کم شود، کجا باید زیاد شود اما الان اینها کمرنگ شده است.

مثلا من درباره بحث تلقیح مصنوعی یک کار تحقیقی ۲۰ سال پیش کردم و تا الان چند بار چاپ شده است. یک محققی از سوئیس سال گذشته پیش من آمد. گفت درباره این موضوع با کلیسا ارتباط گرفتم، با مراکز دیگر دینی ارتباط پیدا کردم، الازهر مصر و حتی نجف رفتم. این تحقیقی را که شما به عنوان فقه شیعه ارائه دادید، هیچ جایی ندیدم! در بحث های قرآنی همینطور؛ الان آیت الله‌العظمی جوادی آملی تفسیر گسترده ای که ارائه می دهند محصول بعد از انقلاب است. درباره مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) که حتماً یکی از سوالات شما شاید همین باشد...»

*یکی از برکات پدر بزرگوار شما همین تاسیس مرکز فقهی بوده؛ چند سال است؟

«از ۱۳۷۶ تاکنون.»

*شاید شما در این فرصت کم نمی توانید همه چیز این مرکز را بیان کنید اما به اجمال می‌توانید بیان کنید چه کارهایی در این حوزه انجام شده است؟

«بله. در سال ۷۶ این مرکز تاسیس شد. این یک تحولی در درون حوزه بود. یک حوزه قوی و غنی‌تر در درون حوزه شکل گرفت. ما در بعد آموزش، پژوهش در فقه و تفسیر و امامت کار کردیم. در بعد آموزش می توانم بگویم بیش از ۵۰ مجتهد تربیت کرده‌ایم. به معنای واقعی واقعی مجتهد هستند. حالا ممکن است بینندگان سوال کنند مجتهد به چه درد ما می خورد؟ آقایی یک زمانی گفته بود ۷۰۰ رساله نوشته شده به چه درد ما می‌خورد؟ اولاً دروغ است و اگر ایشان ۷۰ رساله را نشان من داد من به ایشان جایزه می‌دهم، ولی این ناشی از این است که ارزش اجتهاد را نمی‌دانیم. برادر بزرگوار! برای مرجعیت نیست. وقتی کسی مجتهد می‌شود با اجتهاد و فقاهت است که می‌توانیم تمام نهادهای اجتماعی را ملزم کنیم در مسیر صحیح خودشان حرکت کنند.

رهبری معظم انقلاب، یک فتوای تاریخی درباره حرمت تولید سلاح های کشتار جمعی دادند. فتوا را ایشان دادند، ولی کار علمی را باید چه کسی انجام دهد؟ مبانی این فتوا را چه کسانی باید استخراج کنند؟ ما در همین مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) دو سال به صورت مخفیانه کار کردیم، یعنی اجازه ندادیم رسانه ای شود...»

«از محققین و صاحبنظران خود مرکز فقهی استفاده کردیم. گاهی مواقع برخی از متخصصیت فن را هم از تهران در موضوع شناسی دعوت می کردیم که مثلا سلاح های کشتار جمعی را برای ما توضیح بدهید. بعد از دو سال ۶-۵ مقاله جاندار توانستیم دربیاوریم که یکی مقاله خود من بود. یک زمانی آقای صالحی که رئیس انرژی اتمی بودند از من دعوت کردند که در تهران سخنرانی کنم. آقای سلطانیه که یک زمانی در آژانس نماینده ایران بود، پای صحبت من نشسته بود و من ده درصد از مقاله را زمان داشتم بیان کنم. صحبت من تمام شد گفت: ای کاش من این مطالب را آن زمانی که در آژانس بین‌المللی نماینده ایران بودم، اینها را داشتم و دست پری داشتم. من هم گفتم این اشکال به ما نیست بلکه اشکال به شما است که از ما این مسائل را مطالبه نمی‌کنید.

یکی از کاردینال های مسیحیت از آمریکا به ایران دعوت شده بود. این فرد با دفتر ما و مرکز فقهی تماس گرفت که می خواهم فلانی را ملاقات کنم. به قم آمد و گفت این ترجمه ای که برای ما فرستادید خیلی مهم بود. قبل از شروع بحث بیان کردم چرا دشمن تمام نشانه های خودش را به شیعه، فقط فقه شیعه قرار داده است، به اسلام فقط فقه اسلام قرار داده است؟ الان هم متاسفانه در همین داخل کشور ما برخی از خودی های ما چون قدرت حل برخی از شبهات و اشکالات را در صحنه بین‌الملل نداشته‌اند، براحتی می گویند باید این احکام را جمع کنیم و احکام دیگری بیاوریم و این درد بسیار بزرگی است.

ما می گوییم شما قدرت نداشتید شبهه را حل کنید به اهل آن مراجعه کنید. اینکه دیه زن نصف دیه مرد و شهادت زن و حجاب زن و اینها مطرح می شود، اینها تماما بیان های دقیق قابل قبول عقلا را دارد. منتهی این بیان ها برای مردم به درستی ذکر نشده است. خود زن ها هم خبر ندارند و اگر زن ها این بیان ها را کامل متوجه شوند کاملاً می پذیرند. عدالت باید اجرا شود اما یکسری امور است که از مخزن عدالت خارج است. مثلاً الان من اینجا نشستم و شما آنجا نشسته اید؛ اینکه بگویم شما عدالت را رعایت نکرده‌اید و باید من آنجا بنشینم. اگر من آنجا بنشینم و شما هم اینجا بنشینید باز همین اشکال وجود دارد. این یک مسأله ای است که بر اساس نظم و حکمت و هدف دیگری است. شما در خانه خودتان یک قسمتی را اتاق خواب قرار می دهید. اگر به عنوان مهندس از شما بپرسند شما عدالت را رعایت می کنید؟ می گویید خیر؛ من نیازهای خود را برطرف می کنم. می بینم نیاز من چیست. الان این جریمه هایی که راهنمایی و رانندگی می کند، آیا می توانیم بگوییم بر اساس عدالت انجام می دهند که اگر از چراغ قرمز گذشتید این میزان و اگر فلان تخلف را انجام دادید، این میزان است و با هم مقایسه کنیم و بگوییم عدالت رعایت نشده است. نه، این قانون است. بحث مفصلی دارد. به برخی که منکر شدند مکرر پیغام دادیم که بیایید حرف بزنیم و حاضر به صحبت کردن نیستند».

*جواب هم نمی دهند؟

«نخیر. جوابی ندارند بدهند و فقط یک ادعای عامه‌پسند است. اگر به انسان بگویند آزاد هستید و این مسأله حجاب حق شهروندی شماست و شما می خواهید داشته باشید یا نداشته باشید، پیداست تمام زنان طرفدار او می شوند اما آن شارعی که ما را خلق کرده که «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»، یعنی خدا را بشناسیم؛ ما در این دنیا آورده که دار مقر نیست، دنیا دار عبور است و می‌خواهد ما را به تکاملی برساند. او یکسری احکامی برای ما قرار داده است. نماز صبح را چرا دو رکعت بخوانیم؟ می‌خواهم امروز حال بیشتری دارم ۵ رکعت بخوانم! اینکه نمی شود. شارع گفته من این میزان گفتم و حق ندارید یک کلمه کمتر و یک کلمه زیادتر کنید. می خواهم بگویم اینها جواب دارد. فقه شیعه می گوید تمام احکام بر اساس مصالح و مفاسد است؛ یعنی ملاک دارد. خدای تبارک و تعالی همین طوری نگفته این حرام است و آن واجب است و دل‌بخواهی نبوده است.

بسیاری از قانون های مدنی برخی کشورهای اروپایی از فقه ما متخذ است. حتی فقهی که حق حیوانات را مطرح کرده است. من اینجا بیان کنم مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) از اولین محصولاتش این بود که ۸ جلد دائره‌المعارف فقه کودک را مطرح کرده است. یک سال قبل از ولادت که پدر و مادر چه وظایفی دارند، او را بررسی کرده‌ایم تا وقت بلوغ!

یکی از آثار اجتهاد تشخیص بدعت ها، انحراف ها است. تنها کسی که می تواند تشخیص بدهد فلان کار بدعت است یا خیر، فقیه است. این پدری که با قساوت قلب دختر خودش را به قتل رسانده، همه را جریحه‌دار کرد، یعنی انسان نمی تواند این خبر را بشنود و اشکش جاری نشود، انگشت اشکال را به سمت این می آورند که فقیه گفته پدر اگر فرزند را بکشد، قصاص نمی شود. بله، فقه گفته است، ولی کنار این چند مطلب دیگر هم داریم. فقیه اگر دید کسی از حکمی از احکام اسلام سوءاستفاده می‌کند، می تواند دستور مجازات او را بدهد. ولی فقیه می تواند بگوید نمی توان قصاص کرد، ولی به عنوان اینکه فتنه ای را انجام داد و از این حکم خدا سوءاستفاده کرد... یعنی اساسا سوءاستفاده از حکم خدا مسأله ای است که فقیه باید نظارت کند ولو حکم مسلم روشن باشد.

این مسأله را بیان کنم امام (ره) هم بر این تاکید داشتند. تنها شخصی که می‌تواند جلوی استبداد، بی عدالتی و ظلم را بگیرد، فقیه است. این خاطره را بیان کنم که اسناد آن هم در مرکز فقهی موجود است. ۱۵-۱۰ نفر از مسکو به ملاقات من در مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) در قم آمده بودند. پیرمردانی در این جمع بودند. مسئول آنها می‌گفت تقریباً اینها اتاق فکر پوتین هستند. آنها گفتند ما تمام حکومت ها را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم قوی ترین، مطمئن ترین و منطقی ترین حکومت، حکومتی است که فقیه در راس آن باشد. فقیه در راس این مملکت است که امروز این اقتدار وجود دارد و نفتکش های ما این همه راه را طی می کنند و به ونزوئلا می‌روند.»

*این نگرانی که ابراز کردید، نشان می دهد کلیشه هایی وجود دارد که باید به آن توجه کرد. اینکه اگر بخواهیم با این سبک و سیاق جلو برویم از تربیت مجتهد خبری نخواهد بود! این مطلب را کسی می گوید که به گفته خودتان در مرکز فقهی ۵۰ مجتهد تربیت کردید. چطور این صحبت را بیان کردید؟ یعنی این مسأله را هشدار می دهید.

«مرکز فقهی هدف از تاسیس مرکز فقهی این بود که مجتهد آشنا به زمان تربیت کنیم. هدف اصلی مرحوم والد ما این بود. در مرکز فقهی ما اولین بار قوی‌ترین کتاب درباره مسأله تغییر جنسیت مطرح شده است. این کتاب چاپ شد و از کشورهای خارجی آمدند.»

*این مطالب رسانه ای می شود؟

«نه. متاسفانه اگر رسانه ای هم شده محدود است و مردم خبر ندارند.»

«درباره تغییر جنسیت، درباره تلقیح مصنوعی ... در خصوص تلقیح مصنوعی این مطلب را بیان کنم که مسئولین هم بشنوند، ما کار علمی‌اش را انجام دادیم و خود من هم این نظر را دارم که بسیاری از راهکارهایی که امروز مراکزی که در کشور انجام می‌دهند مشروع نیست. مرحوم والد ما هم این نظر را داشت ولی با قطع نظر از این، یک زمانی کنگره ای در جهرم برای تلقیح مصنوعی برگزار می‌شد پیغام دادم و گفتم این روشی که الان ادامه می‌دهید ۵۰ سال آینده یک نسلی را در کشور خواهید داشت که نه پدر آن مشخص است و نه مادر او و نه برادر و خواهر آنها! میادا مانند موضوعی که در باب کنترل جمعیت مطرح است... واقعاً باید در اینجا قدردان رهبری معظم باشیم که فریاد زدند که این اشتباه شده و جلوی این را بگیرید. سال ها بود که مرکز فقهی ما با کمیسیون های مجلس کار کرد که ابتدا هم قبول نمی کردند که اینها حرف های خود را با مسئولین وزارت بهداشت بیان کنند که این برخلاف اسلام است. این کنترل جمعیتی که از غرب وارد کشور شده و مردم را وادار می کنید هر خانه ای یک بچه داشته باشد یا نداشته باشد، برخلاف اسلام است. این می‌تواند با فقاهت، بدون هیچ تعصبی، حقوق عادلانه اینها را تبیین کند. فقه بسیار مهم است. در مرکز فقهی بخش کلامی داشتیم و داریم. در بخش کلامی قوی‌ترین کارها درباره سلفیه را انجام دادیم.»

*چند سال پیش؟

«همین ۵ یا ۶ سال پیش در بحران داعش! قبل از این سلفیه را خود سنی‌ها یا رسانه ها طوری معرفی می‌کردند که بسیار ناقص و غیردقیق بود.

علمای افغانستان پیش من آمدند و گفتند مسائل اعتقادی در افغانستان در معرض خطر و هجمه دشمن قرار گرفته است. گفتم مشکلی ندارد، من اینجا ۲۰ نفر از طلاب افغانی درجه یک که ملا هستند، دوره های آموزشی در مرکز می گذاریم تا در افغانستان بروند. اینها برگشتند و چقدر منشا اثر شدند. اصلا یک فقهی به نام فقه مقاومت تولید کردیم. گاهی اوقات می‌گویند حوزه الان مثل حوزه ۴۰ سال پیش است، ۴۰ سال پیش چیزی به نام «فقه امنیت» داشتیم؟ فقه مقاومت داشتیم؟ فقه کودک داشتیم؟ فقه زنان داشتیم؟ چرا همین طور بی انصافی می‌کنید و حوزه را در هجمه قرار می‌دهید؟ متاسفانه هجمه اینها از رسانه پخش می شود اما ما برای پاسخ جایی را نداریم، دعوت نمی شویم که درباره این مسائل دفاع کنید.»

*آن نگرانی با همه این مسائلی که بیان می کنید برای چه بود؟

«این نگرانی از این جهت است که وضع معیشتی طلاب قبل از انقلاب خیلی بهتر بود.»

*جدی می فرمایید؟

«یک طلبه مثل من با یک‌سوم حقوقی که ماهانه می‌گرفتیم می توانستیم اجاره خانه بدهیم. اما الان یک حقوقی که طلبه می‌گیرد، دو برابر را روی این حقوق بگذارد نمی تواند اجاره خانه خود را بدهد! وضع معیشتی ۸۰ و بلکه بیش از ۸۰ درصد طلاب از خط فقر بسیار پائین‌تر است. ۱۵-۱۰ درصدی که شغل دولتی دارند، زندگی مرفهی دارند و مردم اینها را می‌بینند و همه را به یک چوب می‌رانند. من این خاطره را برای شما بیان کنم که واقعاً باید برای آن گریه کرد.

من ۳ یا ۴ ماه پیش از یکی از خیابان های قم عبور می کردم، دیدم ماشینی یکی از اساتید برجسته حوزه بودند، ۸-۷ بچه در ماشین ایشان نشسته اند و من او را می شناختم و می‌دانستم این تعداد فرزند ندارد. بعداً خواستمش و گفتم شما نبودید؟ گفت خودم هستم و سرش را پائین انداخت و گفت زندگی من تامین نمی شود. من با برخی مدارس صحبت کردم و ظهر سرویس بچه‌ها می‌شوم. استاد درجه یک حوزه است. اینها را مردم بدانند و تنها آن ۱۰ درصد روحانیت را نبینند که زندگی مرفهی دارند. یکی از کارهایی که رایج است نماز و روزه استیجاری که مردم به بیوت مراجع می دهند، چقدر از اساتید را می شناسم که شب ها ۳-۲ ساعت نماز استیجاری می‌خوانند. حالا یک ساختمانی درست می شود و دو صندلی هم داخل آن گذاشته می شود و دو نفر هم تبلیغ می کنند در حالی که هیچ مجلل نیست و هیچ عنوان تشریفاتی ندارد.»

*در قضیه بانک که مردم مبتلا به هستند، پول را در بانک می گذارند و مبلغی دریافت می کنند و زندگی می گذرانند. خیلی صحبت ها می شود که برای مردم نگران کننده است. برخی می گویند این رباست؛ برخی می گویند این نیست. حوزه در این خصوص به چه جمع‌بندی رسیده است؟

«من در سال ۸۹ در یک برنامه زنده تلویزیونی «این شب ها» پاسخ مفصلی به این مسأله دادم. اولاً باید بیان کنم اگر بانک ها روی ضوابطی که شورای محترم نگهبان در زمان امام (ره) و با تائید ایشان تصویب کردند و الان مورد تائید رهبری و جمعی از مراجع که من اطلاع دارم، عمل کنند، ربا نیست.

منتهی مشکل این است که بانک از مسیر اصلی خود خارج شده است. همان که امروز همه می‌نالند که بانک به جای بانکداری، بنگاه‌داری می‌کند. مشکل در اجرا است و ربطی به حوزه ها ندارد. عرض من این است که از نظر تولید نظریه بگویند اینجا را ... حتی درباره موسیقی عرض کنم که گاهی مواقع برخی از هنرمندان به قم می‌آیند و با آنها جلسه داریم می گویند هنوز بعد از ۴۰-۳۰ سال مسأله موسیقی را حل نکرده‌اید! مسأله موسیقی حل شده است! یعنی مرز حلال و حرام آن کاملاً تبیین شده است. این مشکل در اجراست که در اجرا این مرزها را رعایت کنید یا نکنید. این ربطی به حوزه ندارد.»

*نقش بیوت مراجع در برخی مسائلی که مردم استفتاء و سوال می کنند، چون شبهاتی در جامعه مطرح می شود، الان هم فضای مجازی آمده اگر با فرزند فلانی ارتباط داشته باشید، می‌توانید استفتاء بگیرید و مشکل را حل کنید. این را چطور می‌بینید؟

«استفتاء مراحلی دارد. سوال در دفتر می‌آید و ثبت می‌شود. سوال در بخش استفتاء می رود و آن بخش بر طبق اطلاعاتی که از مبانی مرجع تقلید دارند، می‌نویسند. زمان مرحوم والد ما اینطور بود. اینکه می گویند این سوال و آن سوال شده و این هم جواب بر مبنای خودتان است، اگر تائید می کردند مهر خورده می شد و اگر تائید نمی کردند مهر خورده نمی‌شد. به هیچ وجه اینچنین نیست. الان که مسأله استفتائات و اینها زیادتر و دقیق‌تر و تشکیلاتی‌تر شده است اما مرحوم والد ما می گفتند گاهی مواقع جواب برای آقای بروجردی جواب مسأله روشن بود. به هیئت استفتاء می فرمودند صبر و تحمل کنید. ما می خواهیم حکم خدا را بنویسیم. می گفتند بحث کردیم و روشن است و بنویسیم، ایشان می گفتند خیر. هفته دیگر هم می نوشتند ایشان فرمود بارها این را پست می‌کردند و می فرمود از صندوق پست بردارید که یک کلمه کم نوشتم!

اینقدر حساسیت وجود دارد. مگر جایی است که بگوئیم مرجع همین طور بنویسد؟ بچه بگوید و بنویسد؟ در این ۴۰ سال بیوت مراجع مخصوصاً فرزندان مراجع خیلی مورد هجمه برخی رسانه ها بودند.

مرحوم والد ما در شب عید فطر با آن بیماری که داشت ۶-۵ ساعت دفتر می نشست، مستندات خدمت ایشان آورده می‌شد. بعداً ایشان اظهارنظر می کرد حتی وقتی نظر ایشان معلوم بود، حق نداشتیم تا ایشان نگوید که اعلام کنید، اعلام کنیم. حتی گاهی اوقات یک زمانی جلسه تمام می‌شد و می‌فرمودند برای من ثابت شده فردا اول ماه است. من عرض کردم حالا تا سحر هم صبر کنیم بلکه ان شاالله بزرگان دیگر در راس آنها رهبری، همین نظر را داشته باشند و وحدتی ایجاد شود. می‌خواهم بگویم این تلاش را می‌کردیم. به من سحر زنگ زدند که برای من ثابت است و آنهایی که نظر من را می‌خواهند من شرعاً نمی‌توانم کتمان کنم. می‌گفتیم چشم، اعلام می کنیم.»

*وضعیت فرهنگی کشور و قم را به عنوان مرکزیت جایی که علما هستند و شهر مذهبی است، چطور می‌بینید؟

«متاسفانه باید بگوئیم وضعیت فرهنگی کشور خوب نیست. ما ظاهر دین را بیان کرده‌ایم و حتی گفتیم چقدر دین توسعه دارد و خیلی ها اطلاع پیدا کرده‌اند، ولی باورهای مردم قوی نشده است. البته منظور از مردم، این است که بخشی از رویش های انقلاب داریم که باورهای اینها خیلی عمیق است و در این تردیدی نیست. رسانه باید یک سیاستی پیدا کند که باورهای مردم را تقویت کنیم. ظواهر الان بر باورهای باطنی غلبه دارد. ما هر مناسبتی درباره هر امامی تلویزیون و رسانه ملی ما صحبت می‌کند که این امام که بود و چه شد. هیئات و دسته‌جات و مراسم سرور پخش می شود ولی چقدر باور مردم را کار کرده‌ایم؟

وقتی باور نباشد اختلاس ها ایجاد می شود. از این آدمی که اختلاس می کند بپرسیم این کار شما حرام است می گوید بله حرام است، اما انجام می دهد چون باور به قیامت ندارد، باور به این ندارد که روزی باید پاسخ دهد. اگر این باور قوی شد، آن کارگر شهرداری می‌شود که اگر دو کیلو طلا در خیابان هم پیدا کند، حاضر نیست برای زندگی خود بردارد و تحویل می دهد. من گلایه از روحانیونی کنم که از صداوسیما خواب برای مردم مطرح می‌کنند. گلایه کنم از روحانیون یا مداح هایی که کرامت هایی که اکثر آنها دروغ است، برای مردم مطرح می کنند. من گلایه کنم از صداوسیما که مجری محترم به آن روحانی می گوید یک هدیه ای امروز به مردم ما بدهید. ایشان می گوید از فردا این ذکرها را در این ساعات بگوئید!

آقای محترم! این ذکر در اسلام امری است که شخصی و برای سلوک شخصی افراد است. کاری کنید که باور مخاطب را بالا ببرید. ما این کار را کرده‌ایم و اینکه می گویم "روحانی"، منظور خودم هستم و من مستثنی نیستم ولی وقتی می خواهیم آسیب‌شناسی کنیم باید باورهای مردم را قوی کنیم. در مباحث قرآنی به جامعه بگوئید این آیه قرآن را کدام یک از ما در خانه عمل کردیم. زندگی های ما چقدر اسلامی است؟ حتی ما انقلابی ها. نحوه برخورد با همسر، نحوه برخورد با فرزند، نحوه برخورد با فامیل، نحوه غذاخوردن، نحوه استراحت و نحوه ماندن در خانه و نحوه بیرون از خانه و غیره را کار کرده‌ایم؟!»

*نمی خواهم از رسانه دفاع کنم ولی رسانه در این ۴۰ سال به اندازه خود تلاش در این زمینه کرده و فضا را فراهم کرده است. وقتی مقایسه می کنید.

«این نمود نداشته است.»

*درست است اما مهم همین ارتباط است. شما مطالبی را بیان می کنید که خبر نداریم در حوزه اتفاق افتاده است. خیلی از اتفاقات را نمی‌دانیم. باید بدانیم این ضعف کجاست که پل ارتباطی تقویت شود و بتوانیم فضلا و علما را بیاوریم تا راهی که بیان می‌کنید برای مردم بگویند و درست جا بیفتد.

«بله؛ این درست است. رسانه بسیار کار می‌کند. یک زمانی یک کسی به من می گفت وضعیت مردم قبل از انقلاب وضعیت دینی بهتر بود. گفتم ۱۰۰ درصد اشتباه می‌کنید. اگر این رسانه ملی با این شبکه ها همین مقدار درباره اسلام نگفته بود الان چه وضعیتی داشتیم؟»

*مهمترین دغدغه حاج آقای فاصل لنکرانی الان چیست؟ دغدغه‌ای که برای جامعه، حوزه، انقلاب و کشور دارید.

«مهمترین دغدغه من، نمی دانم دغدغه بگوییم یا آرزو بگوئیم، ما به برکت انقلاب یک اتصال قوی با امامت پیدا کردیم. از قدیم در هیئات می گفتند «کل الخیر فی باب الحسین» این را به نحو کلی تر می گوئیم همه خیرات، همه ارزش ها، همه آرزوها در امامت است. یکی از علمای الازهر به مرکز فقهی ائمه اطهار (ع) آمده بود و چند قضیه را بیان کرد و گفت به نظر شما راه حل اینکه مسلمین امروز یک وحدت واقعی پیدا کنند، چیست؟ گفتم بازگشت به امامت؛ همان چیزی که پیغمبر فرمود.

چرا ممکن است امروز بخشی از روشنفکران ما نسبت به ولایت فقیه مسأله داشته باشند؟ چون امامت را قبول ندارند. امامت را نفهمیده‌اند. امامت در یک معنای قلبی و معنوی خلاصه می کنند و می گویند چه ربطی به حکومت و سیاست دارد؟ »

*«شیعه انگلیسی» واژه ای است که بسیار بیان شده، رهبری بدان اشاره کرده‌اند، روی این حساسیت ها ایجاد شده و در این مورد می خواهید صحبت کنید؟

«هشدار و تنبه بسیار بسیار به جایی بود که رهبری داد؛ نظیر آن چه امام در اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی مطرح کردند. یکی از شاخص های مهمش، مسأله جدایی دین از سیاست است، یعنی شیعه ای که بگوید اسلام سیاست ندارد، شیعه ای که بگوید ما چه ربطی به سیاست داریم، هر کسی می خواهد رئیس شود فرقی ندارد، مغول، محمدرضاشاه، سلمان باشد، فرقی ندارد. منطق شیعه این نیست. حالا چرا به این شیعه انگلیسی می گویند؟ برای این که انگلیس دنبال این است. انگلیسی که مذهب بابیت، بهائیت، وهابیت را ایجاد کرد. باز دومین شاخصه این است که ائمه سیاستی برای شیعه ترسیم کردند که به نام سیاست تقیه. تقیه امری است که روی مبنای عقل است، نه اینکه دورویی کنیم. برخی تقیه را به دورویی و نفاق تشبیه می‌کنند. بسیاری از پدرها در حرکت و مواضعی که با بچه ها یا خانواده دارند تقیه می‌کنند. تقیه یک سیاست راهبردی طولانی مدت تا آخر و زمان ظهور است. چه کسی این سیاست را پایه‌گذاری کرده است؟ خود ائمه! شیعه انگلیسی می گوید زمان تقیه گذشته است! من که می گویم با برخی از اینها کامل این بحث را کرده‌ام و می گویند معنا ندارد تقیه کنیم. حالا که شبکه ماهواره ای داریم چرا باید تقیه کنیم؟ نمی‌فهمند تقیه به چه معنی است.

امام هفته وحدت درست کرده و کسی که در لندن نشسته هفته برائت درست می کند! شیعه می گوید مقدسات مذاهب دیگر را اهانت نکنید، آنها می گویند اهانت کنید و ترویج هم می‌کنند و پول می دهند؛ این شیعه انگلیسی می شود. یعنی من می‌خواهم بیان کنم بحث تعصب نیست. شیعه ای که می گوید سیاست تقیه را قبول نداریم، یعنی ائمه (ع) ما را قبول ندارد.

شاخص سوم این است که شیعه واقعی و شیعه اثنی عشری واقعی کسی است که می گوید شما نباید تحاکم به طاغوت کنی! تحاکم به طاغوت یعنی دو مسلمان با هم اختلاف کردند، نزد یک کافر نروند و بگویند شما بین ما قضاوت کن و این در فقه ما ریشه قرآنی دارد. عمر بن هنزله نزد امام ضادق آمد و گفت دو نفر اصحاب شما در مسأله ارث و دین با هم اختلاف کرده‌اند و نزد سلطان وقت رفتند که در آن زمان امام صادق (ع) بوده است که اسم او اسلامی بود ولی سلطان جور بود. امام ابتدا فرمود مگر شما قرآن نخواندید که قران تحاکم به طاغوت را نهی می‌کند و حرام می داند. حتی اگر به نفع شما به حق حکم کرد. شیعه انگلیسی می گوید فرقی نمی کند، کسی که قضاوت می کند کافر باشد یا غیرکافر باشد.

شاخص چهارم را بسیار تاکید دارم. شیعه انگلیسی می گوید اگر اسرائیل در یک نقطه ای ۷۰ – ۸۰ سال پیش غصب کرده، غارت و چپاول کرده، قتل کرده، به شما چه ربطی دارد؟ مردم فلسطین خواستند با آن مقابله کنند و نخواستند هم نکنند، ولی شیعه واقعی می گوید اگر جایی اسلام در خطر بود، ولو شما در نقطه دیگری از دنیا هستید اگر می توانید باید مقابله کنید. شیعه انگلیسی یعنی شیعه‌ای که جهاد دین را قیچی کند. نمی‌دانم این خبر را دارید یا خیر که در زمان مرحوم والد ما یکی از نمایندگان ایشان از کویت به ایشان گفت، آمریکایی ها در کویت قرآنی چاپ کرده‌اند که با حذف آیات جهاد و در مدارس توزیع می‌کنند! خب چرا این کار را می‌کنند؟! برای اینکه دست بچه‌های لبنان نیفتد. دشمن می‌فهمد خلع سلاح واقعی یعنی اینکه مبانی دینی به دست کسی نرسد. با پیگیری مرحوم والد، این قرآن‌ها را جمع کردند.»

*از پدر در خانواده بگویید؛ ایشان مرجع بزرگ شناخته شده و انقلابی بود و قبل انقلاب و در انقلاب و بعد از آن نیز در درس و بحث و کارهای انقلابی بودند، در خانه چطور بودند؟

«اولاً پدر ما به والده ما بسیار احترام می‌گذاشت. من یک زمانی از ایشان سوال کردم علت این مسأله چیست؟ فرمودند مگر شما غفلت کرده‌اید؟ والده شما از سادات است. هیچگاه ندیدیم نسبت به ایشان بی‌احترامی کند. نسبت به بچه ها هم کاملاً رفیق بودند. در دوران زندگی با ایشان می‌دیدیم که هر روز تواضع ایشان بیشتر از روز قبل بود. یک بار ایشان مثلا نگفت من مرجع تقلید هستم و صدها مقلد در داخل و خارج دارم. مقلدین ایشان بسیار زیاد بودند. هم و غم ایشان روی این بود که شهریه طلبه ها را مراقبت کنند. اگر مردم وجوهات را فرستادند شهریه طلبه‌ها را بیشتر کنید.

ایشان وقتی از دنیا رفت هیچ چیزی نداشت. اینکه می گویم هیچ چیزی نداشت، آن هایی که با ایشان آشنا بودند این مطلب را به خوبی می دانند. نه این که چیزی داشت و ۴-۳ سال آخر عمر خود همه را به بچه ها داده باشد. در ثبت اسناد قم بروید، ایشان یک جایی را در طول عمر خود نخریده و نفروخته است؛ هیچ چیزی نداشت. پدر مادر ما از تجار فرش قم بود. ایشان تا زمانی که ۵ اولاد داشت در دو اتاق با پدر خودش زندگی می کرد. اینجا خاطرات زیاد است و وقت نیست. ایشان ۱۹ ساله بوده که درس آقای بروجردی را رفته و ۲۴ سالگی کتاب درس آقای بروجردی را چاپ کرد که من در یکی از جلساتی که خدمت رهبری مشرف شده بودم، ایشان در کتابخانه خصوصی خودشان بودند و بعد از اندکی بلند شدند و یک کتابی را آوردند. من ابتدا تعجب کردم که چرا ایشان بلند شدند و چه کتابی را می‌خواهند بیاورند. یک کتابی آوردند و فرمودند این کتاب را ببینید. دیدم ایشان در صفحه اول کتاب با عربی بسیار دقیق نوشته‌اند من وقتی وارد قم شدم آقای بروجردی مباحث مربوط به نماز را تمام کرده بود. دنبال مبانی آقای بروجردی بودم و شنیدم آقای فاضل نوشته و چاپ کرده است، از بازار این را به این مبلغ خریداری کردم. ایشان ۲۴ ساله بوده است که این کتاب را چاپ کرده است. آقای بروجردی آن زمان ۲۰ هزار تومان به جد ما می دهد و می‌گوید این را برای آقامحمد یک خانه بخرید. آقای بروجردی از پدر ما همیشه به عنوان «مجتهد جوان» تعبیر می کرده است. می فرمودند این مجتهد جوان را باید حفظ کرد. ۲۰ هزار تومان آن زمان یک خانه ۵۰۰-۴۰۰ متری خوب به افراد می دادند. پدر من می فرمود پدرم آمد و من را صدا زد و گفت این ۲۰ هزار تومان را آقای بروجردی برای شما داده تا خانه بخرید ولی اولاً من نمی‌خواهم از پیش من بروی و برای من تا آخر عمر باشی. ثانیاً می دانید عیالوار هستم و به این پول نیاز دارم. ایشان اولاد زیادی داشتند و دامادها و عروس ها بودند. پدر من بدون هیچ درنگی گفتند آقا هرچه نظر شماست من آن را انجام می دهم. می خواهم بگویم این مرجع تقلید میلیاردها تومان به حساب او می آمد و بسیاری از افراد در بانک ملی، مقلدین ایشان بودند و می گفتند میلیاردها به حساب ایشان می آید و اول ماه هم به تمام طلبه ها شهریه داده می‌شود. »

*با شما به لحاظ رفتاری چطور بودند؟ شده بود به شما تشر بزنند؟

«من به یاد ندارم و من فرزند ایشان هستم و افتخار شاگردی ایشان را هم دارم. من ۱۵ سال درس خارج ایشان رفتم و خیلی مراقبت به درس دادن من می‌کرد. چیزهایی که بعد از فوت ایشان مطلع شدم این بود که یک زمانی کتابی را شروع کردم و سن کمی داشتم. این را بیان می کنم برای سال ۶۲ و ۶۳ بود، اصول‌الفقه مظفر را شروع کردم که کتاب بسیار مشکلی است. یکی از علمای بزرگ قم کسی را نزد پدر من فرستاده بود که به محمدجواد بگوئید نمی توانید این کتاب را بگوئید و برای چه تدریس می کنید؟ پدر من گفته بود من مطمئنم ایشان می تواند این کتاب را بگوید. به آن آقای بزرگوار بگویید کسی را آنجا بفرستد و ببیند می تواند بگوید یا خیر. بعد آقایی به من گفت پدر شما خودشان چند بار من را فرستاد و گفت سر درس محمدجواد بنشینید و بببینید می تواند بگوید یا خیر. این میزان مراقبت می کرد. در بحث های فقهی، گاهی مواقع دو ساعت با ایشان بحث می کردم؛ هیچ تحمیلی به من نمی‌کرد.»

*بحث کاملاً جدی

«بله. بحث های فقهی و سیاسی جدی. خاطرات زیادی از بحث ها دارم. مسئول وجوهات ما می‌گفت این یکی دو سال آخر وقتی مقلدین را خدمت ایشان می‌آوردیم تا وجوهات را تقدیم کنند، بعد آقا می فرمودند این وجوهات را احمد آقا - که مسئول وجوهات آقا بودند و الان هم هستند - در حساب شهریه بگذارند. آن آقا یک مقدار کمی رد مظالم می‌آورد. به آقای انواری می فرمود این در مظالم نزد من بماند. یک بار دو بار اتفاق افتاد و آقای انواری نزد من آمد و گفت چرا آقا رد مظالم را نگه می دارند؟ مثلا فقرایی سراغ دارند که می آیند؟ به ایشان عرض کردم، ایشان بیان کردند من رد مظالم را خودم مصرف می کنم. گفتم شما چرا مصرف می‌کنید؟ فرمود شما می دانید من از مال دنیا هیچ چیزی ندارم! تا قبل از بیماری درس می گفتم و کتاب می نوشتم و صحبت می کردم، حساب کردم یک سال است، نه یک خط کتاب نوشتم و نه درس گفتم. من در صرف سهم امام (عج) شبهه دارم. فرمود حالا سهم او را صرف نمی کنم رد مظالم را به عنوان فقیر مصرف می‌کرد! اینها مطالبی است که برخی از بزرگان قم گفتند وقتی شنیدیم اشکمان جاری شد. واقعاً هیچ چیزی نداشت و بسیار زاهد بود.

یک روزی در جماران، مرحوم حاج احمد آقای خمینی در جمع خانواده امام و دفتری های امام به مرحوم والد ما رو کردند و گفتند: بیت امام بعد از امام به شما در مسأله تقلید رجوع کرده است! این مسئولیت سراغ ایشان آمد و ایشان این مطلب را بیان کرد. به برخی از شاگردان بیان کردند، خدا می داند اگر بعداً نمی‌گفتند در میان شاگردان امام کسی نبود که در حد مرجعیت باشد، من این مسئولیت را نمی‌پذیرفتم. من این را پذیرفتم که امام از این اشکال هم خالی باشد. خیلی فانی در امام بود.»

*بخشی از دوران مبارزاتی پدر را بیان کردید. از چه سال هایی کنار ایشان بودید؟ در دوران تبعید هم بودید؟

بله. ایشان سال ۵۲ تا ۵۵ تبعید شدند. بندرلنگه آن زمان فاقد کولر و پنکه بود. خیلی جای گرم و شرجی بود. ۴-۳ ماه ایشان انجا بودند ۱۵ کیلو لاغر شدند. بعد یزد آمدند و من هم همراه ایشان رفتم و مادر و بقیه خانواده نیز به یزد آمدند. تا سه سال تبعیدی ایشان تمام شد.

*زمان ارتحال امام، پدرتان هم عضو خبرگان بودند.

«بله. پدر ما هر وقت برای سخنرانی دعوتش می کردند می فرمودند من سخنرانی بلد نیستم، من مدرس هستم. آن زمان یک جلسه ای قرار بود شورای مدیریت حوزه در فیضیه قم برای امام بگیرد و پدر ما به شورا گفته بودند، این جلسه را برگزار می کنیم، کسی را دعوت نکنید. خود من می خواهم سخنرانی کنم. فیضیه پر بود و میدان آستانه پر بود و جمعیت خیلی زیاد بود. پدر ما نیم ساعت اول درباره امام صحبت کردند. بعد از اینکه صحبت ایشان درباره امام تمام شد فرمودند و اما رهبری آیت الله خامنه ای! فرمودند من از قدیم و از قبل انقلاب به مشهد می رفتم ایشان در آنجا مکاسب و کفایه و رسائل تدریس می کرد. همه شما می دانید کسی که بتواند مکاسب تدریس کند، قوه اجتهاد دارد. این نکته اول است و نکته بعدی این است که به شهادت حاج احمد آقا، آقای هاشمی و دیگران، امام ایشان را برای رهبری صالح دانسته است. چه حجتی بر این قوی تر؟ مگر آسان بود امام کسی را برای منصب رهبری تایید کنند؟ امام بدون توجه به این که شرط رهبری اجتهاد است بیان کرده است؟ معلوم می شود امام اجتهاد ایشان را قبول داشته است. این نکته دوم است.

نکته سوم این که در این مجلس خبرگان موجود لااقل ۱۰ مجتهد جامع‌الشرایط مسلم الاجتهاد ایشان را تائید کرده‌اند.»

انتهای پیام
Share/Save/Bookmark