پايگاه خبری تحليلی خط نيوز 18 مهر 1393 ساعت 11:38 http://khatnews.com/vdchzznx.23nvxdftt2.html -------------------------------------------------- رسانه هایی که از قاتل، قدیس می سازند؛ عنوان : سیاسی بازی روی طناب دار ریحانه کبری آسوپار -------------------------------------------------- متن : در میانه همه ی گزارش ها و مصاحبه هایی که از پرونده ی قتل مرتضی سربندی بدست ریحانه جباری در رسانه ها منتشر شده است، صحبت از پیامکی هست که شب قبل از وقوع قتل توسط ریحانه ارسال شده و مضمون آن این بوده که فردا می کشمش؛ کاری نداریم که خانواده ی مقتول معتقدند منظور این پیامک پدرشان بوده که فردای ارسال پیامک توسط ریحانه به قتل رسیده و قاضی می گوید منظور پدر خود ریحانه بوده و از سر کینه گفته شده و مادر ریحانه می گوید صرفاً یک مزاح بوده است! بحث این است که رسانه ها و افراد درگیر در این ماجرا، فردی را که ریحانه این پیامک را برای او ارسال کرده، چگونه معرفی می کنند. خبرنگاری آن فرد را "دوست ریحانه" معرفی می کند؛ و البته یک دوست هیچ مورد منفی و غیر عادی ندارد. مادر ریحانه می گوید: "فردی که مخاطب پیامک بوده است"؛ گزارش نویس دیگری که انصافش گویا بیشتر است، می نویسد: "دوست پسر ریحانه"؛ یکی دیگر می گوید: "نامزد سابق ریحانه" و ... بیشتر کار رسانه ای انجام شده حول پرونده ی ریحانه جباری، قاتلی که برای گرفتن رضایت خانواده ی مقتول تنها چند روز دیگر فرصت دارد، حول همین عبارت ژورنالیستی دور می زند. ماجرا وقتی جالب می شود که نظر قاضی پرونده را در مورد گیرنده ی پیامک فوق بدانیم: "یکی از جوانانی که ریحانه با وی رابطه ی نامشروع داشت"! جالب است؛ نه؟ از یک دوست معمولی که اغلب در اذهان فردی هم جنس تلقی می شود تا دوست پسری که ریحانه با وی ارتباطی نامشروع داشته است! طبیعتاً هر کدام از این تعابیر، تصویر متفاوتی از ریحانه را در اذهان شکل می دهد. مثلاً همین یک جمله ی قاضی پرونده کافی ست تا شأن ریحانه را از دختری مظلوم و بی پناه که در چنگال مردی هوس باز اسیر شده است، به سطح زنی که بی مجوز شرعی و قانونی با کسی ارتباط داشته است، تنزل بدهد و بخش اعظم برنامه چینی رسانه ای برای چهره سازی یک دختر معصوم و مظلوم و بی پناه را بر باد دهد. جامعه ی ایرانی کمتر باور می کند که زنی دارای روابط نامشروع به خاطر دفاع از ناموس خود دست به قتل بزند. بگذارید کمی دقیق تر بنگریم که ماجرا چیست و رسانه ها چطور در این پرونده ای هم که پای جان انسان ها در میان است، مثل همیشه سراغ اهداف خودشان رفته اند! برداشت اول: ریحانه دخترک دانشجوی پر شور و کم سن و سالی است که به ذوق بر عهده گرفتن طراحی داخلی مطلب دکتر سربندی، با او به آپارتمانی که ادعا شده قرار است تبدیل به مطب شود، می رود. در طول راه، دکتر از داروخانه خرید می کند که بعدتر معلوم می شود وسایل پیشگیری از بارداری بوده است! در خانه دو لیوان شربت درست می کند که در یکی از آنها داروی بیهوشی وجود داشته و بعد هم ملحفه ای سپید روی کاناپه می اندازد که... او سپس به سوی ریحانه می رود و با امتناع ریحانه و آغاز درگیری، ریحانه با چاقو به او یک ضربه می زند و فرار می کند. اما محاکم قضایی جمهوری اسلامی ایران در ظلمی آشکار، حق دفاع در برابر متجاوز را برای ریحانه قائل نمی شوند و او را به اعدام محکوم می کنند. این داستانی است که رسانه ها گفته اند. مادر ریحانه (که البته او را با درک شرایط سخت مادری که فرزندش پای اعدام است، منصف تر و منطقی تر می یابیم) خانواده اش را خانواده ای تحصیل کرده، بی مشکلات خانوادگی و آرام و بی تنش توصیف می کند و می گوید که ریحانه تنها سه بار مرحوم سربندی را دیده است؛ بار اول که اتفاقی در بستنی فروشی مرحوم سربندی متوجه طراح بودن ریحانه می شود؛ بار دوم چند روز قبل از قتل؛ و بار سوم هم منجر به قتل می شود؛ همین. تا زمان قتل هیچ تماس یا پیامکی هم از سوی ریحانه به مقتول گرفته و ارسال نشده است. مادر ریحانه خطای دخترش در انجام قتل را می پذیرد؛ اما از عملکرد مقتول هم دفاعی نمی کند. به این داستان اگر وزارت اطلاعاتی بودن مقتول را هم اضافه کنید، دیگر همه چیز برای ناسزا گویی با چاشنی فیمینیستی به جمهوری اسلامی و القای ناعادلانه بودن احکام اسلام و بی ارزش دانسته شدن زن در اسلام مهیاست! برداشت دوم: ریحانه زنی ۱۹ ساله و دانشجوست که شرایط زندگی آرامی نداشته و در پیامک به دوست پسرش از پدرش با الفاظی زشت و قبیح یاد می کند و می گوید می کشمش! و باز اضافه می کند که پدرش هر وقت مست می کند، او را به باد کتک می گیرد! قاتل قبل از رابطه با مقتول با چند نفر رابطه ویژه داشته و طبق آنچه در دادگاه اعتراف کرده، با مدیر شرکت محل کار خود چند بار به ویلای او در جاده چالوس رفته‌ و گرچه شرعاً و قانوناً همسر کسی نیست، اما تا مرز بچه دار شدن هم پیش رفته است. حتی این رابطه، مورد اعتراض یکی از دوست پسرهای ریحانه قرار می گیرد. او با مرتضی سربندی (پزشک عمومی و کارمند سابق وزارت اطلاعات) هم بارها به گردش و رستوران رفته و حتی از وی دلخور بوده که چرا به وعده اش در بردن او به سفرهای اروپایی یا دادن یک روزه ی تویوتای کمری اش برای گردش ریحانه و همکارانش عمل نکرده است. او حداقل سه بار در دادگاه گفته است که من به مقتول سرویس می‌دادم تا او هم به من خدمات بدهد. روز حادثه نیز نه در مقام دفاع از ناموس، بلکه به جهت دلخوری از مقتول و با تصور اینکه کنترل سرویس دادن هایش باید دست خودش باشد، این بار از این رابطه امتناع می کند و مقتول هم (حسب اعتراف خود قاتل) بدون ایجاد هیچ گونه خشونت و درگیری که نشان از قصد تجاوز داشته باشد، از او دور شده و مشغول نماز خواندن می شود. ریحانه بدون کمک خواهی از همسایگان، بدون فریاد زدن که می خواهد منزل را ترک کند (در حالی که درب هم قفل نبوده است) و بدون تلاش برای تماس با پلیس، چاقوی ۲۵ سانتی را که روز قبل خریده بوده، از کیفش در آورده و در بدن مقتول فرو می کند و سپس متواری می شود. او ۱۵ ساعت بعد دستگیر می شود و ضمن اعتراف به قتل، در ابتدا درباره انگيزه اش حرفي نمي زند؛ ولی بعدها موضوع دفاع از ناموس را مطرح می کند. لیوانی هم که گفته می شود محتوی داروی بیهوشی ست، حاوی داروی ضد اسهال بوده است! این شرح ماوقع از زبان قاضی و مستند به اعترافات قاتل و تحقیقات بازپرس پرونده است. حال آیا این قتل نشانی از دفاع مشروع دارد؟ طبیعتاً قصد ایجاد ارتباط با قصد تجاوز دو موضوع جدا از هم هستند و البته توجه کنیم که یکی از با تجربه ترین قاضی های جنایی ایران حکم قصاص برای ریحانه صادر کرده است و علاوه بر او، همه ی ۱۳ قاضی عالی رتبه ای که در مراحل دیگر، این پرونده را بررسی کرده اند، حکم قصاص را تایید کرده اند. برداشت آخر: رسانه ها دروغ نمی گویند؛ فقط از واقعیتی که هست، آن قدری را که به هدف اصلی شان لطمه نزند، برای مخاطب بازگو می کنند. وقتی قرار است ریحانه دخترک مظلومی باشد که برای قربانی نشدن به پای هوس مردی میانسال، او را به قتل رسانده است، باید همه ی واژه ها در خدمت این هدف قرار گیرد و این میانه، گفتن از "دوست پسر و رابطه ی نامشروع" یقیناً این جا انداختن مظلومیت در اذهان را کمی با مشکل مواجه کند؛ چه رسد به گفتن باقی جزییات علیه ریحانه! قرار است پرونده ی ریحانه جباری مستمسکی دیگر قرار گیرد تا جمهوری اسلامی و احکام اسلام زیر سوال رود و در همین راستا وکیل اول متهم که سوابق سوء استفاده از پرونده های جنایی برای پیشبرد اهداف سیاسی اش را هم دارد، همه را به خط می کند و این گونه می شود که پس از مظلوم نمایی های برخی رسانه های داخلی برای قاتل این پرونده، گزارشات متعدد بی بی سی و رادیو فردا و غیره هم در باب ظالمانه بودن احکام اسلام و ظلم به زنان در جمهوری اسلامی در پوشش دفاع از ریحانه منتشر می شود. به عنوان مثال بی بی سی فارسی در مقاله ای می نویسد: «گروهی از صاحب‌نظران، پذیرفته نشدن دفاع ریحانه و وکیل‌اش در دادگاه را ناشی از برتری جنس مرد در کلیت احکام فقهی می‌دانند، احکامی که زن را عموماً تبدیل به یک قربانی در نظام‌ حقوقیِ مردسالار ساخته است. این صاحب‌نظران معتقدند در چهارچوب فقهی، زن در مقابل تعرض مردان، از نظر حقوقی بی‌پناه است.» در رادیو فردا و رادیو زمانه و دویچه وله و صدای آمریکا و ... هم وضع به همین منوال است. کمپین های اینترنتی حمایت از ریحانه هم راه افتاده است و در نهایت حتی وزارت خارجه آمریکا و کاترین اشتون هم خواستار آزادی ریحانه جباری می شوند! با همه ی این حمایت های سیاسی، ریحانه اکنون در آستانه ی اعدام است و فقط چند روز برای گرفتن رضایت مهلت دارد؛ چه آنکه بیان این موضوعات در رسانه های خارجی توسط وکیل سابق، به منظور گرفتن پناهندگی و کسب وجهه در خارج انجام می شود و می کوشد برای ضد انقلاب مانده در رخوت و خمودی، بهانه و قهرمان مبارزه بیابد و نه تنها کمکی به ریحانه نمی کند، بلکه با طرح اتهام تجاوز به مقتول و نشان دادن چهره ای بسیار سیاه از مقتول همراه با قهرمان سازی از قاتل و قدیس نشان دادن وی، زخمی بر زخم خانواده ی مقتول زدند و آنان را برای اجرای حکم قصاص مصمم تر و گرفتن رضایت را سخت تر کردند. ریحانه حتی طبق توصیه وکیل با اصرار بر متجاوز بودن مقتول، ابراز پشیمانی و عذرخواهی از قتل انجام داده، نمی کند. حالا آبروی دو خانواده رفته و در عین حال هیچ چیز به نفع ریحانه نیست؛ خانواده ی مقتول می گویند اگر رضایت دهیم، گویی پذیرفته ایم که پدرمان یک متجاوز به عنف بوده است! می توان خانواده ی مقتول را دعوت به عفو و گذشت کرد و البته مستندات پرونده می گوید مقتول هم مقصر بوده است؛ اما قدم اول آن است که ریحانه گناهانش را بپذیرد و در مقام یک خطاکار سراغ رضایت گرفتن از اولیای دم برود، نه در مقام یک قدیس در معرض تجاوز و یک قهرمان و طلبکار! رسانه ها به ریحانه کمکی نکردند؛ تنها اهداف سیاسی خود را روی طناب داری که بر گردن ریحانه است، پیش بردند و حالا ریحانه است و طناب دار و آبرویی که می توانست تا این حد ریخته نشود و عصبانیت و کینه ی بیشتر خانواده ی مقتول که راه را برای رضایت گرفتن دشوار و دشوارتر می کند.