نامه ای به دکتر علی مطهری

تناقض قول و فعل شما در تعامل با ولی فقیه از شأن شما می کاهد

کبری آسوپار

20 آبان 1393 ساعت 10:18

فرموده بودید در عمل تابع حکم ولی فقیه هستم، اما اکنون در عمل، در اعتراض به تصمیمی که از موافقت رهبری با آن آگاه هستید و مطابق قانون هم بی تأیید ایشان عملی نمی شود، می خواهید رییس جمهور را برای پاسخ به سوالتان به مجلس بکشید!


هوالحق

جناب آقای دکتر علی مطهری، نماینده ی محترم تهران در مجلس شورای اسلامی
سلام علیکم

پس از نامه جنابعالی به رئیس جمهور محترم، نامه ای خطاب به شما نوشته بودم که به توصیه یک مشاور دلسوز از نشر آن امتناع کردم که مبادا موجب فاصله بین نیروهای دلسوز نظام شود. ولی پاسخ محترمانه شما به انتقاد آیت الله حائری مشوق من شد که تصمیمم عوض شود و حالا آن را از این طریق خدمتتان تقدیم میکنم. گرچه موضوع این نامه بی ارتباط با نامه ی حضرتعالی به رئیس جمهور نیست، اما اینجا سخن پیرامون رفع حصر نمی گوییم و می توان این نوشتار را در حاشیه ی آن نامه تلقی کرد.

در جریان استیضاح وزیر کار دولت دهم که با اقدام خلاف شرع و خلاف قانون و خلاف اخلاق رئیس جمهور سابق در پخش آن فیلم کذایی و زیاده روی رییس مجلس در دفاع از خویش و حواشی آن تبدیل به یک شنبه ای سیاه در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی شد، شما از موافقان استیضاح بودید. بعدتر که حضرت آقا در باب اتفاقات آن روز موضع گرفتند، اصل استیضاح را هم غلط دانستند و فرمودند که «اصل این استیضاحی که در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استیضاح باید یک فایده‌ای داشته باشد. چند ماه به پایان کار دولت، استیضاح یک وزیر، آن هم باز با یک علت و دلیلی که مربوط به خود آن وزیر نیست، چه معنی دارد؟ چرا؟ این هم غلط بود.» و شما، به عنوان یکی از جدی ترین موافقان استیضاح آقای شیخ الاسلامی، بعدتر به این سخنان رهبری این گونه واکنش نشان دادید که «طبیعی ست که نظر من همان است که قبل از بیانات رهبری داشتم. من معتقدم استیضاح وزیر کار ارتباط مستقیمی با شخص وزیر داشت و کار درستی بود؛ ولی اگر این نظر رهبری قبل از استیضاح بیان می شد، ما استیضاح را منتفی می کردیم. چون در عمل تابع حکم ایشان هستیم؛ حتی اگر قانع نشده باشیم.»

البته علی القاعده مقصود شما از کلمه "نظر" در این جمله، نظری است که به قرینه افاده حکم میکند؛ وگرنه در برخی اختلاف نظرات مسئولان با رهبری، هر کس مکلف به تعقیب نظر خودش است، و رهبری حتی دخالت هم نمیکنند، چنان که خود ایشان به این مهم تصریح فرمودند:
«مسئولین در بخشهای مختلف، مسئولیتهای مشخصی دارند. در بخش اقتصادی، در بخش سیاسی، در بخش دیپلماسی، نمایندگان مجلس در بخشهای خودشان، مسئولان قوه‌ی قضائیه در بخش خودشان، مسئولیتهای مشخصی دارند. در همه‌ی اینها رهبری نه میتواند دخالت کند، نه حق دارد دخالت کند، نه قادر است دخالت کند؛ اصلاً امکان ندارد. خیلی از تصمیمهای اقتصادی ممکن است گرفته شود، رهبری قبول هم نداشته باشد، اما دخالت نمیکند؛ مسئولینی دارد، مسئولینش باید عمل کنند. بله، آنجائی که اتخاذ یک سیاستی منتهی خواهد شد به کج شدن راه انقلاب، رهبری مسئولیت پیدا میکند.» (در دیدار با دانشجویان کرمانشاه- مهر ۱۳۹۰)

و باز در نطقی دیگر در مجلس شورای اسلامی، نحوه ی تعامل مجلس با ولی فقیه را به دو شکل بیان کردید و شکل دوم را مورد تایید قرار دادید که مطابق سخنان شما این گونه بود: «ما نمایندگان آنجا که مخالفت صریحی از ناحیه رهبری از طریق رسانه‌ها احساس نکنیم، به تشخیص خود عمل می‌کنیم و اگر مصلحت کشور و احقاق حقوق ملت را در استیضاح وزیری یا سؤال از رئیس‌جمهور و یا استیضاح رئیس‌جمهور تشخیص دهیم، اقدام می‌کنیم و به هیچ وجه دنبال کشف مکنون قلبی رهبر انقلاب نیستیم اما آنگاه که دستوری از ناحیه ایشان مبنی بر توقف کار برسد اطاعت می‌کنیم. در این صورت مجلس به وظیفه خود عمل کرده و در مقابل ملت سربلند است و رهبری نیز به وظیفه خود عمل کرده‌اند و این است تفاوت دموکراسی مطلق و دموکراسی مورد نظر نظام جمهوری اسلامی که دموکراسی مقید در چارچوب احکام و مصالح اسلام است.» و در ادامه می فرمایید: «هر نهادی وظیفه خود را انجام می‌دهد و در صورت اختلاف‌نظر در یک مسئله حیاتی، آنچه که فصل‌الخطاب و پایان‌دهنده است نظر رهبری است.»

این سخنان شما منطقی ست و البته قابل تحسین که در عمل خود را تابع حکم ایشان می دانید، گرچه در نظر توافقی نباشد و فصل الخطاب و پایان دهنده ی اختلافات در مسائل حیاتی کشور را نظر رهبری می دانید. در واقع هم مگر التزام عملی به ولایت فقیه غیر این است؟ اما امروزی که شما رئیس جمهور را به جهت عدم رفع حصر سران فتنه تهدید به طرح سوال در صحن علنی مجلس می فرمایید که پاسخگوی دغدغه های شما باشد، آیا از حکم ولی فقیه مطلع نیستید؟

بگذارید باز به سخنان خود شما برگردیم؛ حضرتعالی و افرادی دیگر، جلسه ای خصوصی خدمت رهبری عزیزمان بوده اید و شما آنجا دغدغه تان در باب حصر سران فتنه را با ایشان در میان گذاشته اید. شما خود پاسخ حضرت آقا را بیان کردید که فرموده اند: «من قبلاً درباره بصیرت صحبت کرده‌ام و اینکه نباید راه شهدا و راه انقلاب را گم کنیم. جرم این‌ها بزرگ است و اگر امام(ره) بودند، شدیدتر برخورد می‌کردند. اگر این‌ها محاکمه شوند حکمشان خیلی سنگین خواهد بود و قطعاً شما راضی نخواهید بود. ما اکنون به اینها ملاطفت کرده ایم.» علاوه بر این سخنان، شما نیک میدانید که حصر دستور شورایعالی امنیت ملی بود که طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی بدون تایید رهبری اجرایی نیست.

بنابراین رفع حصر مثل استیضاح نیست که شما از حکم رهبری مطلع نباشید و بیان شود که اگر قبل استیضاح می دانستیم، متوقف می کردیم؛ اینجا شما حکم رهبری را می دانید و مطلع هستید که با نظر شما مخالف هستند، اما همچنان پافشاری می فرمایید. از نظر خودتان که در بالا مرورش کردیم، به نظر می رسد تناقض میان فعل و قول جنابعالی در تعامل با ولی فقیه مشهود است. فرموده بودید در عمل تابع حکم ولی فقیه هستم، اما اکنون در عمل، در اعتراض به تصمیمی که از موافقت رهبری با آن آگاه هستید و مطابق قانون هم بی تأیید ایشان عملی نمی شود، می خواهید رییس جمهور را برای پاسخ به سوالتان به مجلس بکشید! رییس جمهوری که می دانید چه آن زمان که پیشوندی برای محمود احمدی نژاد بود و چه اکنون که عنوانی برای حسن روحانی است، نقشی مستقل و دست اول در این تصمیم شورای عالی امنیت ملی نداشته است. بدیهی ست شما می توانید برای شرح و بسط نظر خویش مطلب بنویسید و سخنرانی کنید؛ این نظر شماست به هر حال؛ اما مطابق اقوال خودتان که در بالا مرور کردیم، نمی توانید رئیس جمهور یا هر مسئول دیگری را مجبور به اعمال نظر خود نمایید؛ چه آنکه این عمل شما در تناقض با قولتان هست که در عمل خود را تابع ولی فقیه و حکم ایشان را پایان دهنده و فصل الخطاب دانسته اید.

نامه ی اخیر شما به رییس جمهور حسن روحانی، از این باب تعامل با رهبری، نکته ی جالب توجه دیگری را هم دارد. شما آنجا به طرف مقابل آقای روحانی اشاره می کنید که برای اثبات اینکه با انتخابات ۹۲ هیچ سیاستی در این حوزه تغییر نکرده، بر حصر پا می فشارد. کدام طرف مقابل آقای مطهری؟! گرچه اکثر اصولگرایان با حصر موافق هستند؛ اما وقتی فرد بالاتری در سطح شخص اول نظام در جواب رفع حصر، از بصیرت می گوید، چه جای وسط کشیدن پای اصولگرایان؟!

انتهای نامه تان ماجرا حتی عجیب هم می شود و شمایی که خود پیش از این اذعان کرده اید که برای رفع حصر سراغ رهبری رفته اید و جواب ایشان را هم خود بیان کرده اید، از جریان موهومی سخن می رانید که می خواهند برای حصر سران فتنه از رهبری خرج کنند: «عده‌ای حیات سیاسی خود را در ادامه وضع موجود می‌دانند و در چنین مواردی که قانون دست آنها را باز گذاشته و راه قانونی هموار است، به جای عمل به تکلیف خود، از مقام رهبری مایه می‌گذارند، در حالی که در چنین مسائلی اساسا نیازی به ورود رهبر گرانقدر نیست، همچنان که اگر مدیریت بحران سال ۸۸ درست و با تدبیر عمل می‌کرد نیازی به ورود ایشان نبود. از ولایت فقیه فقط در مسائل بسیار حیاتی برای اسلام باید هزینه شود نه در چنین مسائلی.»

جناب آقای مطهری! آیا صادقانه است شمایی که خود چندی قبل ترجیح داده اید رفع حصر را نزد رهبری مطرح کنید، اکنون بگویید که در چنین مسائلی اساسا نیازی به ورود رهبر گرانقدر نیست؟! و آنچه را که مایه گذاشتن از رهبری می دانید، اتهامی بدانید که متوجه عده ی دیگر است؟! مصداق یابی ورود رهبری به مسائل را هم به خود ایشان بسپارید؛ آنچنان که در استیضاح وزیر کار نظر ایشان برایتان حجت بود، بگذارید در بحث یقیناً مهم تر برخورد با سران فتنه هم دستور مورد تایید ایشان برایتان حجت باشد.

جسارتا این عمل جنابعالی شبهه ای را با خود به همراه دارد که گویا قصد احترام به رهبری و خرج نکردن از ایشان نیست؛ بلکه غرض رویگردانی از نظری ست که دلخواه تان نبوده و حالا شما نه از سر خرج نکردن از رهبری، بلکه به جهت ناامیدی از همراه نمودن ایشان با خود و گرفتن جوابی که قابل خرج کردن به نام رهبری باشد، سراغ مقامی دیگر رفته اید که امکان تهدیدشان را دارید و امیدوارید شاید این تهدید در بکارگیری اهرم فشار ظاهراً قانونی، رییس جمهور را وادار به موضع گیری دلخواه شما در این زمینه نماید که البته سخنرانی آقای روحانی در زنجان نشان داد که تهدید رئیس جمهور در این مورد اساسا بی تأثیر است؛ چه آنکه در سخنرانی ایشان در زنجان و بیان مثال توبه ی حر، برای همگان معلوم شد که جناب روحانی نیز راه حل این بحث را در توبه ی سران فتنه و پذیرش آن توبه توسط نظام می دانند.

از سوی دیگر، لابد حضرتعالی بهتر واقفید که اگر برای اثبات احکام دینی تان به قول و فعل ائمه علیهم السلام استناد کنید، بدین معنا نیست که از آنان مایه گذاشته اید. مگر آنکه با برداشت غلط از فعل و قول ایشان، برای عمل نادرست خویش وجه ی دینی و شرعی بتراشیم که البته در بحث نظر رهبری پیرامون حصر آقایان موسوی و کروبی نیاز به برداشت درست و غلط نیست و اصل ۱۳۷ قانون اساسی و نیز کلام حضرتشان واضح است. بله، می پذیرم که در فتنه ی ۸۸ صرف نظر از مدیریت بحران، اگر خواص به هنگام و به درستی وارد عمل می شدند و عمق فتنه ی روی داده را برای توده های ملت تشریح می کردند، نیازی به ورود حضرت آقا و گفتن شان از وظیفه ی خواص نبود؛ نه اینکه همچنان بعد ۵ سال ایشان از بصیرت بگویند و از جرم سنگین محصور شده ها و خواص هم همچنان در عمل کار خویش کرده و در کلام از تبعیت از ولی فقیه بگویید.

غرض توصیه ای دوستانه بود که تناقض در فعل و عمل از شأن شما می کاهد و در ذهن مخاطب می آورد که هنوز تکلیف شما با خودتان در بحث مهم مصداق عملی التزام به ولایت فقیه روشن نیست. از شمایی که چنان نظرات قاطع و قابل تحسینی در تبعیت عملی از ولی فقیه دارید، این رفتار دور از انتظار به نظر می رسد.

برقرار و سربلند باشید


کد مطلب: 31111

آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdcgqq9w.ak9qq4prra.html

خط نيوز
  http://khatnews.com