شعری که لبخند به صورت رهبری رساند؛
12 مرداد 1391 ساعت 11:26
نيمه ماه كه مي شود؛ «بيت آقا» شنيدني تر مي شود؛ شعرها هر كدامشان حال و هواي خاصي دارند؛ شعرهاي طنز كه خوانده مي شود توجهم را به سمت چهره «آقا» مي برم؛ لبخند از سر تحسينش خستگي از شانه هاي شاعر طنز پرداز برداشته ...
شعر زير ظنز نامه اي از ناصر فيض است كه لبخند را روي چهره رهبري كاشت...
باید که شیو ه سخنم را عوض کنم
شد، شد، اگر نشد، دهنم را عوض کنم
گاهی برای خواندن یک شعر لازم است
روزی سه بار انجمنم را عوض کنم
از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده ام
آنگه مسیر آمدنم را عوض کنم
در راه اگر به خانه یک دوست سر زدم
این بار شکل در زدنم را عوض کنم
وقتی چمن رسیده به اینجای شعر من
وقت است قیچی چمنم را عوض کنم
پیراهنی به غیر غزل نیست در برم
گفتی که جامه کهنم را عوض کنم
دستی به جام باده و دستی به زلف يار
پس من چگونه پيرهنم را عوض کنم؟
شعرم اگر به ذوق تو باید عوض شود
باید تمام آنچه منم را عوض کنم
دیگر زمانه شاهد ابیات زیر نیست
روزی که شیوه سخنم را عوض کنم
باید پس از شکستن یک شاخ دیگرش
جای دو شاخ کرگدنم را عوض کنم
مرگا به من! که با پر طاووس عالمی
یک موی گربه وطنم را عوض کنم
وقتی چراغ مه شکنم را شکسته اند!
باید چراغ مه شکنم را عوض کنم
عمری به راه نوبت ماشین نشسته ام
امروز می روم لگنم را عوض کنم
تا شاید اتفاق نیفتد از اين به بعد
روزی هزار بار فنم را عوض کنم
با من برادران زنم خوب نیستند
باید برادران زنم را عوض کنم!
دارد قطار عمر کجا می برد مرا؟
یارب! عنایتی! ترنم را عوض کنم
ور نه ز هول مرگ زمانی هزار بار
مجبور مي شوم کفنم را عوض کنم
کد مطلب: 4156
آدرس مطلب: http://khatnews.com/vdch.mnkt23nz-ftd2.html