توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 28641
سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۳ ساعت ۱۲:۱۸
جمهوری اسلامی و کندذهن های سیاسی منطقه
کبری آسوپار،
جمهوری اسلامی و کندذهن های سیاسی منطقه
آخرين باري كه ياسر عرفات به ايران آمد، رهبر انقلاب اسلامي او را به حضور نپذيرفت.

محمد خاتمي، رئيس جمهور وقت هم با او در حالي ديدار كرد كه جمع جوانان ايراني معترض به ورود عرفات، در ميدان فلسطين تهران تجمع كرده بودند و عليه او و برنامه هاي سازشی که خيانت آلودش می دانستند، شعار مي دادند. در همه ي این سال ها اما ذره ای از سیاست های حمایتی جمهوری اسلامی ایران از فلسطینی ها کم نشد. برای کارکشته های اهل سیاست کاملاً هویدا بود و هست که سیاستگذاران جمهوری اسلامی حساب برخی خواص و مسئولین بی بصیرت فلسطینی را از توده های مظلوم این سرزمین جدا کرده اند. آن سال ها برای همان جوانان معترض به حضور یاسر عرفات در ایران هم اندکی در بایدی حمایت ایران از فلسطین تردیدی ایجاد نشد. به نظر می رسید آن جوانان در ذهن سیاسی خود، حساب گروه های مقاومت را از تشکیلات خودگردان جدا کرده بودند و اعتراض را سهم خودگردانی ها و حمایت را نصیب حماس و جهاد اسلامی و ... می دانستند.

اما در آغاز جنگ ۵۱ روزه ی اخیر میان رژیم غاصب صهیونیستی و مردم غزه زمزمه هایی از چرایی دفاع و حمایت همچنان جمهوری اسلامی ایران از غزه به گوش رسید. شبکه های اجتماعی اصلی ترین محمل بیان این اعتراضات بود. از حمایت برخی مسئولین غزه از سلفی های مخالف سوریه آنقدری زمان نگذشته بود که گرد فراموشی بر آن نشسته باشد. مسئولینی که در آغاز حمله ی اخیر اسراییل به غزه، به رییس جمهوری اسلامی ایران نامه می نوشتند و در لفافه ای محترمانه تقاضای کمک و حمایت می کردند، اما همین ماه های قبل تر از آن با پرچم ارتش آزاد سوریه دور افتخار می زدند و عکس یادگاری می گرفتند!

جمهوری اسلامی ایران حالا باید چه می کرد؟ یک سو ظلمی اسراییلی بود و یک سو مظلومیتی فلسطینی؛ گرچه پیش از این، برخی خواص غزه فریب وعده های اعراب را خورده بودند و به هوای حمایت های آنان، پشتیبانی های مادی و معنوی بشار اسد را از خاطر بردند و قدرت گرفتن کوتاه مدت اخوان المسلمین در مصر هم توهمی ایجاد کرد که به این توطئه ی غربی – سعودی دامن زد، اما آیا جمهوری اسلامی باید عنان تحولات مهم منطقه ای را دست کندذهنی های سیاسی این خواص می داد؟ این میانه زنان و کودکان غزه چه گناهی کرده بودند که آن سو از وعده های دروغین اعراب برایشان سودی نرسد و این سو هم جمهوری اسلامی آنان را به هوای خیانت جمع اندکی از هموطنان شان به حال خویش رها سازد؟! آیا ما ایرانی ها راضی می شویم که وحشی گری های جمعی ایرانی که خود را به دروغ جندالله نامیده بودند، مبنای شناخت و قضاوت درباره همه ی ایرانی ها قرار بگیرد؟!

این میانه از برخی دسیسه چینی ها برای فاصله انداختن میان فلسطین و سوریه و لبنان و ایران هم نباید گذشت. دولت های عربی که خطری برای اسراییل ندارند؛ کوشیدند با پررنگ کردن نقش چند فلسطینی در سلفی گری علیه بشار اسد و حمایت از داعش، ایران و سوریه و لبنان را هم از فلسطین جدا کنند تا دیگر هیچکس حامی کودکان غزه نباشد؛ اما ذکاوت سیاسی جمهوری اسلامی و متحدان منطقه ای اش فراتر از آن بود که فریب این تفرقه چینی را بخورند! اتفاق تازه ای هم نبود؛ مگر سال ها پیش معدودی از همین فلسطینی ها برای اعدام موجودی به نام صدام حسین سوگواری نکرده بودند؟! و مگر سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال فلسطین تغییر کرده بود؟ برخی هیچ وقت ذکاوت سیاسی پیدا نمی کنند؛ از تجربه ها هم درس نمی گیرند؛ اما نشاید و نباید که اصول دینی و سیاسی ما را هیاهوی چند نادان سیاسی خدشه دار کند.

جمهوری اسلامی ایران همه ی این سال هایی که برخی فلسطینی ها مسیری را طی کردند که می تواند خیانت سیاسی نام بگیرد، کوشید تا از آن سیاست وحدت با جهان اسلام و دفاع از مستضعفین و مقابله با اسراییل اندکی تغییر مسیر ندهد و البته تغییر مسیر هم نداد. همان وقت هایی که معدود فلسطینی های بی بهره از هوش سیاسی – حالا قدر ناشناسی شان بماند! – نبرد با اسراییل را به سوی ایستادن مقابل بشار اسد رها کرده بودند، رهبر ایران در خطبه های نماز جمعه ی تهران ضمن تاکید بر عدم دخالت ایران در وقایع بحرین (نشانی بر سیاست عدم دخالت ایران در وقایع داخلی کشورها هر چند مخالفین دولت از شیعیان باشند) تصریح کردند که «هر جا هر ملتی، هر گروهی با رژیم صهیونیستی مبارزه کند، مقابله کند، ما پشت سرش هستیم و کمکش می کنیم و هیچ ابائی هم از گفتن این حرف نداریم.»

واقع آن است که جمهوری اسلامی ایران وقایع فلسطین و حکومت نامشروع اسراییل را فراتر از وقایع داخلی یک کشور می بیند؛ فلسطین مسئله اصلی جهان اسلام است و بارزترین صحنه رویارویی غرب با اسلام؛ حمایت همه جانبه غرب (اعم از آمریکا و اروپا) از صهیونیسم کافی ست تا این اشغالگری را از محدوده ی یک مسئله داخلی خارج کند و آن را با سرنوشت همه ی جهان اسلام پیوند بزند و آیا می شود سرنوشت جهان اسلام را به خیانت های این و آن و کند ذهنی های سیاسی برخی دیگر گره زد؟! و از سویی دیگر، امروز اگر پای دفاع از خون بی گناهان نایستادیم، آیا فردا روز، برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که هیچ، برای وجدانمان آیا پاسخی درخور خواهیم داشت؟

جمهوری اسلامی ایران نیامده تا اصول سیاست هایش را مطابق مواضع درست و غلط این و آن تنظیم کند؛ این اصول ثابت هستند و طبق منافع اسلام و مسلمین پایه گذاری شده اند و مطابق آن هم عمل می شود؛ چه همه مسلمین آن را درک کنند و قدردان باشند؛ و چه نفهمند و به منافع خودشان و جهان اسلام ناخواسته پشت پا زنند. عاقلانه نیست و جمهوری اسلامی هم چنین نخواهد کرد که به بیراهه رفتن عده ای، او نیز بیراهه ای دیگر بیاید و از صراط مستقیم برگردد. گرچه حالا همه بخصوص همان اندک فلسطینی های خیانت پیشه هم می دانند که جمهوری اسلامی اهل خیانت نیست؛ همانقدر که دولت های عربی اهل وفاداری نیستند و خواص بی بصیرتشان هم لاجرم زین پس بیشتر حواسشان را جمع می کنند که هم قدر دوستان قدیمی را بدانند و هم به اهل عافیت و سیاست نابلدها اعتماد نکنند که حمایت از مظلوم، هم روحیه ی جهادی می خواهد که دولت های عربی ندارند و هم هوش سیاسی و حکومت داری که اخوان المسلمین ندارد که اگر داشت، دولت بدست آمده از پس ۸۰ سال مبارزه را یک ساله از دست نمی داد!

اگر ولی فقیه را ولی امر مسلین جهان می دانیم، باید بپذیریم که این مسلمین جهان گاهی خطا می کنند؛ گاهی توان تشخیص درست ندارند و گاه برخی توطئه ها آنها را دچار اشتباه محاسباتی می کند؛ رهبر یعنی هم او که بجای سرزنش و شماتت، کار درست را انجام می دهد؛ موضع درست را می گیرد، اصلاح آن خطا را انجام می دهد تا کسی هم که خطا کرده باز به مسیر بازگردد. وقتی یک جوان حزب اللهی ایرانی، یک مسئول اصولگرا یا مقامی اصلاح طلب اشتباه می کند و همچنان در عین گرفتن تذکر، دست عطوفت رهبری را بر سر خود می بیند، یک مسئول مقاومت هم همان درجه را پیش ولی امر مسلمین دارد؛ نمی شود در شعار او را «ولی امر مسلمین جهان» نامید، اما در عمل حد او را به «رهبری شیعیان ایران» تقلیل داد.

نگاه دوباره ای به آنچه اکنون داریم، بیندازیم؛ غزه بعد از ۵۱ روز با بیش از ۲۰۰۰ شهید، تسلیم نشده و حتی اسراییل را به پذیرش برخی خواسته های خود وادار کرده و آتش بس امضا شده است؛ در کنار همه ی این شادی های حاصله یک نام از همه پر رنگ تر می درخشد: جمهوری اسلامی ایران! کشوری که پیروزی اسلام و بسط قدرت خود را با چشم پوشی از اشتباه برادرانش بدست آورد. حالا مرجع بسیاری از تبریک ها و تشکرها به جمهوری اسلامی ایران و رهبرش برمی گردد. موشک ها به تل آویو رسیدند و اسلحه ها بر دستان رزمندگان مقاومت، صهیونیست ها را نشانه رفت. حالا فرقی نمی کند اگر یک مقام فلسطینی به ایران بیاید، می تواند به محضر رهبر ایران برسد یا نه؛ مهم آن است که جمهوری اسلامی به وظیفه شرعی و سیاسی و تاریخی خود عمل کرده است و از قضا از این ملکف بودنش به تکلیف، او را به نتیجه ی دلخواه هم رسانده است؛ مهم آن است که اسراییل پیام رهبر ایران را عملاً دریافته کرده است؛ پیامی که گفته بود ما از هر حرکت ضد اسراییلی حمایت می کنیم و إبایی هم از گفتن آن نداریم.
Share/Save/Bookmark