توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 23330
يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۱۹
متقلب بزرگ ۸۸
حسین قدیانی
متقلب بزرگ ۸۸
 «من نمی‌گویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده» آشناترین جمله برای خاتمی است. از همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ شنیده‌های موثق ما حکایت از آن داشت که خاتمی بارها و بارها در جلسات خصوصی، ضمن تقبیح اعمال دیگر فتنه‌گران بویژه موسوی و کروبی، به این مهم معترف بوده که در انتخابات ۸۸ تقلبی رخ نداده. این که حالا خاتمی است، از متقلبین ترمزبریده‌تر فتنه‌گر، مکرر نقل است که گفته‌اند؛ «اساسا سیستم انتخابات در جمهوری اسلامی، آنقدر که با نظارت مردم و امنای ایشان پیوند دارد، وابسته به حکومت نیست، فلذا تقلب در انتخابات‌های جمهوری اسلامی کلا محال است». فایلی که اخیرا از سخنان خاتمی بیرون آمد و مربوط به سال ۹۱ است، اصلش را بخواهی ریشه در همان روزهای نخست بعد از انتخابات ۸۸ دارد. خاتمی همان روزها هم به‌خوبی می‌دانست تقلبی در انتخابات رخ نداده، چه اینکه در نخستین انتخابات بعد از ۸۸ هم رفت و رای خود را به صندوق انداخت. فی‌الحال، اساسی‌ترین سوال ممکن این است؛ «این آقایان اگر واقعا معتقد بوده و هستند که تقلب، تهمت و توهمی بیش نیست، پس چرا همان روزهای فتنه، در برابر دروغ بزرگ تقلب، موضع علنی، عمومی و رسمی نگرفتند؟!» من واقعا حیفم می‌آید که در ازای خون مقدس، پاک و زلال شهدایی چون حسین غلام کبیری و امیرحسام ذوالعلی بخواهم گریبان چرک فتنه‌گران دانه‌درشت را بگیریم، یعنی بر این باورم که معامله این شهیدان بسیجی، با خدا بوده و بس، لیکن دمی خود را بگذارید جای والدین دیگر قربانیان فتنه؛ فتنه‌ای که مع‌الاسف، خشک و‌ تر را با هم می‌سوزاند. آیا پدر و مادر ایشان حق ندارند خاتمی و امثالهم را اینگونه خطاب قرار دهند که؛ «شما فقط می‌خواستید جگرگوشه‌های ما قربانی ادعای تقلب شوند؟! حال راحت شدید؟! اصلا چرا همان روز واقعه، علنی اعلام نکردید تقلبی رخ نداده تا بلکه بچه‌های ما هم به هواداری شما، اسیر نقشه دشمن نشوند؟!» قدر مسلم هر خونی که در فتنه ۸۸ از بینی کسی خارج شده، در وهله اول، باید یقه سران فتنه را گرفت، و صدالبته یقه آن دسته از سران فتنه‌ای که با علم بر موهوم بودن تقلب، همراهی کردند با داعیه تقلب. با قاضی مرتضوی به اندازه کافی کلنجار رفته شد، اینک وقت است فرشته عدالت، دمی هم گریبان خاتمی را بچسبد که چرا به جای خط‌کشی با اصحاب تقلب، آتش‌بیار معرکه شدند و فتنه را با همراهی خود فزون کردند؟! نه فقط در ماجرای کهریزک، بلکه در هر ماجرای هشتاد و هشتی دیگری، آنکه باید حساب پس بدهد، یکی هم خاتمی است. «من نمی‌گویم در انتخابات ۸۸ تقلب شده»، حساب ما را با خاتمی صاف نمی‌کند، تازه شروع می‌کند. البته از ما جلوتر، کسانی‌اند که جگرگوشه‌های‌شان، قربانی دورویی و تزویر بعضی‌ها شدند. مدعی به عبارتی ایشانند. آنی فرض کنید خواصی از تبار خاتمی، همان نخستین روزهای فتنه ۸۸ می‌آمدند و به شکل علنی، و نه خصوصی، بر دهان داعیه داران تقلب می‌زدند و می‌گفتند؛ «انتقادات ما سر جای خود محفوظ اما هرگز تقلبی در انتخابات رخ نداده». آیا باز هم ادعای تقلب، تا این حد و حدود، «اسم رمز آشوب» می‌شد؟! آنی فرض کنید در برابر یاوه «اگر تقلب شد، بریزید در خیابان‌ها»، خواصی از تبار خاتمی می‌آمدند جلو و لااقل به جوانان هوادار خود هشدار می‌دادند که؛ «مراقب باشید، تقلب، تهمتی بی‌اساس است»، آیا آنهمه آتش فتنه، زبانه‌های متعدد می‌گرفت؟! هر ۳ قربانی کهریزک، والدین‌شان حی و حاضرند. آیا جز این است که این جوانان، قبل از هر چیز، جان خود را قربانی ادعای نادرست تقلب کردند؟! آری! این سوال، قبل از آنکه سوال ما از خاتمی باشد، سوال همه آن کسانی است که هزینه دادند بابت ادعای تقلب؛ «آقای خاتمی! شما می‌دانستی تقلب نشده و همراهی کردی با داعیه‌داران تقلب؟! این وسط چه می‌شود جواب خون فرزندان ما که قربانی امراض سیاسی شما شدند؟!» جز این، قانون هم باید گریبان آنان را که باید، بگیرد. عدالت هم، نظام هم. شگفتا! آنهمه آبرو از نظام ریخته شد به بهانه تقلب، آنهم در شرایطی که آقایان خود قائل به تقلب نبودند! آیا ۳۰۰ هزار خون شهدای این مملکت، از مصطفی چمران دکترا گرفته در فیزیک پلاسما، شاخه گداخت هسته‌ای تا آخرین مصطفای روشن هسته‌ای، مسخره دودره‌بازی و بی‌چشم و رویی شبه‌مردانی نظیر خاتمی‌اند؟! آیا خشم انقلابی خمینی بت‌شکن، مسخره امراض سیاسی بعضی خواص جامعه است؟! ۸ ماه که چه عرض کنم؛ حدود ۲ سال، به بهانه تقلب، چشم طمع دشمن به خیابان‌های مرکزی تهران و آشوب در خرمن انقلاب اسلامی دوخته شد، آنهم در شرایطی که بعضی‌ها معتقد نبودند تقلب شده؟! مسخره کرده‌اند ملت را؟! مسخره کرده‌اند وصیتنامه شهدای این ملت را؟! مسخره کرده‌اند جوانان طرفدار خود را؟!

یعنی فرهنگ لغت فارسی، نیاز به یک خانه‌تکانی اساسی دارد. من بسیار بعید می‌دانم هیچ کلمه‌ای در زبان فارسی، معادل درستی برای این کار آقای خاتمی باشد! سزای این عمل خاتمی، هر ناسزایی هست و نیست! و دقیقا از همین زاویه است که من با شعار «می‌بخشم اما فراموش نمی‌کنم» مخالفم. این شعار همانقدر مسخره است که یکی بگوید؛ «من فراموش می‌کنم اما نمی‌بخشم!» بخشش فتنه‌گران از کیسه چه کسی، چه چیزی؟! مگر دست من و ماست فقط؟! اصلا مگر دست لطف و کرامت نظام است فقط؟! اتفاقا بخشش وقتی زیاده از حد می‌شود، تو خواه فراموش کنی، خواه نه، مجلس ختم‌ات می‌شود همان مجلسی که اوباما در آن دلقک‌بازی می‌کند و کنار همسرش، عکس یادگاری می‌اندازد با دیگران! الگوی این ملت انقلابی، امام خمینی است، نه این و آن. خاتمی بخشیده نمی‌شود، چون اصلا ممکن نیست بخشیده شود. قانون ببخشد، عدل نمی‌بخشد. عدل ببخشد، آبروی نظام نمی‌بخشد. آبروی نظام ببخشد، خون شهدا نمی‌بخشد. و بر فرض که این همه ببخشند، جوانانی که با دست‌فرمان خاتمی به قهقرای زندگی رسیدند و فریب خوردند، هیچ نخواهند بخشید خاتمی را. چند سال پس از یوم‌الله ۹ دی، ما محکم‌تر از قبل، سر جای خود و در همان موضع قبلی، شهدایی و انقلابی خود هستیم. آقای خاتمی کجاست؟! و چه کرده با خود که حتی مراجع مهربان تقلید هم، وی را به حریم خود راه نمی‌دهند؟! من، بعد از دیدن خبر خاتمی در «تسنیم»، صفحاتی از کتاب «نه ده» را ‌خواندم. اگر و تنها اگر بابت یک مساله از نوشته‌های هشتاد و هشتی پشیمان باشم، از این منظر است که چرا اندازه خیانت و نفاق اصحاب فتنه، قلم را با ایشان نیاویختم. خداوند این قصور را بر صاحب این قلم ببخشد که ما همین گونه هم بخشیده‌ایم فتنه‌گران را. زیادی بخشیده‌ایم. شعار «بخشش» را دیگران سر می‌دهند اما این ما بودیم که حیا به خرج دادیم در قبال آن‌همه بی‌حیایی... که می‌دانستند تقلب نشده و همراهی کردند با ادعای تقلب! من به جد بر این گمانم که سال ۸۸ اتفاقا تقلب بسیار گسترده‌ای حادث شد، منتها نه در انتخابات، که بعد از انتخابات. از مهم‌ترین متقلبین سال ۸۸ یکی هم همین جناب خاتمی است. تقلب خاتمی در قلب جوانانی بود که به تأسی از خواصی چون خودش، واقعا باور کرده بودند در انتخابات ۸۸ تقلب رخ داده. تقلب از این بدتر؟! تقلب از این بدتر که خود چون خواص هستی، کنج دنج بنشینی و عده‌ای جوان ذاتا پاک، هزینه دوز و کلک تو را بدهند؟! تقلب از این بدتر که با همان شعارهای انقلاب، آمده بودند به جنگ انقلاب؟! تقلب از این بدتر که هم علیه ۴۰ میلیون رای ملت، هم علیه ۲۴ میلیون رای اکثریت، واقعیت و حقیقت را قلب کردند؟!... و تقلب از این بدتر که «دوست» را به ثمن بخس فروختند به «دشمن»؟! در آخر، توصیه‌ای دارم به آقای خاتمی که شک ندارم من‌باب «شرط بلاغ» به صلاح دنیا و آخرت اوست. توصیه این است؛ همین سخنان اخیرا منتشر شده را، این بار نه در فلان جلسه خصوصی، بلکه در پیشگاه ملت ایران بیان کند.
Share/Save/Bookmark