توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 793
پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۰۱
روزهای زندگی فیلم خوبی است . ببینیدش.
روزهای زندگی فیلم خوبی است . ببینیدش.

صفحه ی منطقه آزاد برای عمل به رهنمود مقام معظم رهبری در خصوص کرسی های آزاد اندیشی طراحی شده است.
مطالب این صفحه الزاما به معنای نظر گردانندگان سروش آنلاین نمی باشد.

اسکالپل: اصفهان بودم . قرار گذاشتیم با جناب یوسف میدان امام. چون به حزب الله خیلی علاقه دارد ، جلوی مسجد امام قرار گذاشتیم . به خودم می بود برای حفظ آرمانهای رژیم های پادشاهی(!) جلوی عالی قاپو قرار می گذاشتم . بلاخره آنها هم زحمت کشیده اند، حالا نصف مملکت را سوت کرده اند و رفته است پی کارش به ما ربطی ندارد . در رژیم پادشاهی ، ظل الله ، مملکت را از پدر ارث می برد. حالا بابایش از کجا آورده به ما دخلی ندارد . یک زمینی داشته است و ایران افتاده تویش لابد . البته مسجد شیخ لطف الله هم بود که گرّ و گر توریست می رفت داخلش . حکماً فرمانده پایگاه بسیجش هم بشود پیتر یا مایکل یا ریچارد یا جورج. ما نفهمیدیم این مسئولین جمهوری اسلامی چه کار می کنند ؛ مسجد را توریستی می کنند . نمایشگاه کتاب را می برند توی مصّلی ، نماز جمعه را می برند توی دانشگاه ! شوت یه ضرب می زنند بعضی از این مسئولین ما ، یکی را می زنند توی پاشوره ، یکی را هم توی طاق طویله ، همه هم که بلا استثناء حلقه یک نظام هستند. ان شاء الله جمهوری اسلامی از دست بعضی مسئولین نجات پیدا کند.حقوق اساسی که بلغور نمی کنیم اینجا.

خلاصه همین طور که توی میدان امام می تابیدیم و مباحث را بی روغن سرخ می کردیم ، عاقبتش رفتیم سینما. آن هم صلاة ظهر جمعه . هنوز این یک خلاف را مرتکب نشده بودیم . خلاف مشابه مان این بوده که یکبار ساعت ۱۰ صبح ناهار خوردیم ، از حسین مک دونالد بوفه ی دانشگاه. تنبیه بی موقع سینما رفتن مان این بود که فقط ما دو نفر رفته بودیم برای دیدن فیلم . خب هیچ کجای دنیا هم برای فقط دو نفر فیلم را نمایش نمی دهند که . کمی صبر کردیم و قصد داشتیم یواش یواش یک مجلس ذکری بگیریم که خدا بزند پس کله ی چند تا از ما بیکارتر که بیایند و از برکت حضور آنها مستفیض بشویم . بلاخره یک جمع سه نفره آمدند داخل که موجی از شادی را در ما ایجاد کرد. به گمان مان رسید که فامیل صاحاب سینما باشند و احتمالاً آمده اند چاق سلامتی کنند و این یعنی دود شدن خیال خام فیلم دیدن.در کسری از دقیقه نظرمان تبدیل به یقین شد . اگر می دانستیم اینقدر کرامت داریم ، از خدا یک گونی پول می خواستیم ! ولی خدا هم توی کاسه ما نگذاشت و بلاخره با حضور دو تا کبوتر که قصد داشتند یا دارند یک زندگی پروانه ای داشته باشند ، ما دچار حرمان نشدیم و بخت مان باز شد که فیلم را ببینیم. تازه آن فامیل های صاحاب سینما هم آمدند و مجلس به حدّ نصاب رسید و رفتیم سراغ دستور کار : فیلم روزهای زندگی ...

تا اینجا ابن خلدون ننوشتم که حالا بخواهم فیلم را تعریف کنم ، ولی شیخ طادی را در یابید که این بنده خدا یکی از رویش های فیلمسازی ما است . آن از شاهکار " شکارچی شنبه" اش ، و حالا روزهای زندگی که نشان می دهد هنوز متن جنگ هشت ساله آن قدر داستان و روایت دارد که ما برویم سراغش و فرهنگ جنگ و جهاد را احیاء کنیم در این وا نفسای فرهنگ و سینما و سیاست آبگوشتی . این عبارت "متن جنگ هشت ساله" خیلی مهم است. منظور حاجی سیدت رو کشتن نیست ها . منظور روایت شعار نزده ی اتفاقات و ارزش های جنگ است. یکی مثل حاتمی کیا بعد از چند فیلم درباره ی متن جنگ رفت سراغ اجتماعیات جنگ ، ولی کار شیخ طادی نشان داد که حرف هست ، روضه هست ، غزل مصیبت هست ، سرود هست ، مستمع هست ، منبری هست . همین خودش دو تا سیمرغ ارزش دارد علاوه بر آن سیمرغ هایی که روزهای زندگی در جشنواره درو کرد.فیلمی درباره ی مجاهدت و طرز فکر آدم های کمتر دیده شده ای در جنگ نظیر کادر پزشکی یک بیمارستان صحرایی آن هم در حین پذیرش قطعنامه و یورش بعثی ها به این بیمارستان و درگیری های ریز و درشت نفس گیر و ... همه ی کار شیخ طادی و تیمش نیست البته . اصلش به استخوان دار بود فیلم است که شعار نمی دهد و سفره ای پهن می کند تا هر کسی به اندازه ی ظرفیتش و ذائقه اش از گفته ها و حتی نگفته های فیلم استفاده کند . خدا قوت سنگین برای آقای شیخ طادی و گروه خوبش.

اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم و اهلک اعدائهم

Share/Save/Bookmark