توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 18301
چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۵۹
چرا باید به آمریکا اعتماد کنیم؟!
علیرضا کریمی
چرا باید به آمریکا اعتماد کنیم؟!
مقام معظم رهبری، در سخنان اخیر خود در جمع مسئولین نظام جمهوری اسلامی، علل بدبینی به ایالات متحده را در ۳ مساله خلاصه کردند: «غیرقابل اعتماد بودن آمریکا، غیر منطقی بودن این کشور و در نهایت، عدم رعایت صداقت از سوی واشنگتن.»

بیانات رهبر عالی‌قدر انقلاب اسلامی درست در برهه‌ای از زمان ایراد شد که می‌توان برای آن خصوصیات زیر را برشمرد:

اول، با انتخاب یک چهره میانه‌رو در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، بخشی از رسانه‌ها و تحلیلگران غربی با گزارش‌های متنوع در حال انعکاس این باور هستند که فرصتی جدید و استثنایی برای حل اختلافات میان ایالات متحده و ایران، بالاخص بر سر مساله هسته‌ای ایجاد شده است؛

دوم، حدود یک‌سوم از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا که عموما نیز از هم‌حزبی‌های رئیس‌جمهور این کشور هستند، با امضای نامه‌ای خواستار تلاش بیشتر وی برای حل مشکلات واشنگتن – تهران شده‌اند؛

سوم، برخی چهره‌های سرشناس اروپایی از جمله جک استراو، وزیر خارجه اسبق بریتانیا، سخن از سفر به ایران می‌رانند که طبعا منظور آنها از این سفر مذاکره است؛

چهارم، در همین حین، رسانه‌های غربی حل شدن اختلافات فی‌مابین را بیش از عقب‌نشینی غرب از مواضع خصمانه خود، با عدول ایران از مواضع اصولی بالاخص در حیطه مساله هسته‌ای تعریف می‌کنند. گویا آقای حسن روحانی برای جلب رضایت غرب، چاره‌ای ندارد جز آنکه دست‌کم از بخشی از حقوق هسته‌ای ایران چشم بپوشد؛

پنجم، از همه اینها جالب‌تر، بخشی از رسانه‌های داخلی عموما وابسته به یک جناح خاص، از هول حلیم داخل دیگ مذاکره با ایالات متحده سقوط کرده‌اند و چنان ذوق‌زده از بهبود رابطه با ایالات متحده سخن می‌گویند که گویا تمام تجربیات گذشته را فراموش کرده‌اند، بالاخص تجربیات دولت‌های سازندگی و اصلاحات را؛

البته تردیدی نیست که نامه بخشی از نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا به رئیس‌جمهور این کشور در خصوص لزوم افزودن بر تلاش‌های دیپلماتیک و یا برخی موضع‌گیری‌های قابل قبول‌تر نسبت به گذشته از سوی برخی تحلیل‌گران و سایر مقامات آمریکایی، مثبت تلقی می‌شود، اما تنها مثبت تلقی می‌شود و نه یک معجزه! آمریکایی‌ها پیش‌تر هم خواستار مذاکره با ایران بوده‌اند و ادعای مذاکره‌طلبی خود را تکرار کرده‌اند، لذا اصل مساله نه جدید است و نه عجیب!

هرچند که در بین ذوق‌زدگان، بعضا اساتید علوم سیاسی دانشگاه‌های کشور هم پیدا می‌شوند اما به‌هر حال از این مجموعه انتظار نداریم تا فرضا پیش از اعتماد این‌چنین تمام‌عیار، به «اصل عدم قطعیت» در روابط بین‌الملل توجه کنند و یا لزوم عدم اعتماد تام به سخنان مقامات آمریکایی را در آموزه‌های نظریه‌پردازان واقع‌گرایی آفندباور نظیر «جان مرشایمر» بجویند. این نظریه‌پردازان خود آمریکایی هستند و طبعا حتی در دستگاه سیاست خارجی آمریکا معتقدین به نظرات این نظریه‌پردازان کم نیست.

باز هم از این دوستان انتظار نداریم که برای تحلیل رویکرد ایالات متحده علیه ایران به مقالات مرشایمر مراجعه کنند و توصیه‌های وی را برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک هژمون منطقه‌ای مطالعه کنند و یا به این نکته توجه کنند که محدودسازی نظامی، هسته‌ای و اقتصادی ایران، از الزامات فرآیند کنترل حریف (Check Aggressor) در اندیشه واقع‌گرایان آفندباور هستند.

از کسانی که در دیگ حلیم دست و پا می‌زنند، انتظاری نیست که توجهی به مطالبی تخصصی از این دست بکنند، اما دست‌کم انتظار می‌رود به یک مساله مهم که طی چند هفته اخیر در صدر اخبار رسانه‌های جهان بوده است، اندکی توجه کنند: «افشاگری‌های ادوارد اسنودن»!

بر اساس افشاگری‌های اسنودن، تردیدی نیست که ایالات متحده حتی به حاکمیت متحدین درجه اول خود در اروپا هم احترام نمی‌گذارد. برای یادآوری اهمیت حاکمیت ملی به دوستانی که در دیگ به سر می‌برند، تذکار این نکته ضروری است که از زمانی که «گروسیوس» حقوق بین‌الملل را بنیان نهاد، حاکمیت ملی از اساسی‌ترین بنیان‌های حقوق بین‌المللی کشورها بوده است.

ایالات متحده نه‌تنها به جاسوسی از شهروندان خود اشتغال داشته است، بلکه حتی به دفاتر نمایندگی کشورهای اروپایی هم رحم نکرده و دقیقا هر یک از سفارت‌خانه‌های این کشور به یک مرکز جاسوسی تبدیل شده‌اند. شاید چنین امری در کشورهای غیرمتحد طبیعی به‌نظر برسد اما در خصوص کشورهایی چون فرانسه و آلمان جدا عجیب است.

ایالات متحده اگر در روابط خود در جامعه بین‌المللی از منطقی روشن تبعیت می‌کرد، قابل اعتماد بود و صداقت داشت، دست‌کم با متحدان خود بر مبنای اعتماد متقابل، صداقت و منطق رفتار می‌کرد. ماجرای افشاگری‌های اسنودن با تمام سرپوش‌هایی که بر آن نهاده شده است، یک «واترگیت بین‌المللی» برای واشنگتن است.

مذاکره یک ابزار در عرصه دیپلماسی بین‌المللی است و می‌توان از آن برای دست‌یابی به منافع ملی استفاده کرد. استفاده از این ابزار در عرصه بین‌المللی کاملا بستگی به شرایط و توان‌مندی‌ها دارد. قطعا دیپلمات هوشمند و زیرکی که به‌زودی بر کرسی ریاست‌جمهوری ایران خواهد نشست، تحت هدایت رهبر حکیم انقلاب اسلامی، از این ابزار در جای خود و به‌نحوی استفاده خواهد کرد که همان دیپلماسی هنرمندانه است: «نیل به منافع ملی ضمن حفظ اصول بنیادین سیاست خارجی و دفع تهدیدهای بین‌المللی.»
Share/Save/Bookmark