توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 12219
شنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۰:۵۸
جریان چهارم باید این بازی شوم را بر هم بزند
محمد مهدی تهرانی
در فضای کنونی نیز باز در جدال‏های سیاسی محل اخذ نقشه ‏راه یا ادبیات یا ایدئولوژی گم شده است. دیگر حتی دولتمردان نیز مثل گذشته در صحنه‏ هایی که رهبرانقلاب ترسیم می‏کنند نظیر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، بیداری اسلامی و... نقش مالک را ایفا نمی‏کنند.
جریان چهارم باید این بازی شوم را بر هم بزند
دعواها شده است مثل دوم خرداد؛ همه‏ اش سیاسی است. مثل همان دعواهای راست و چپ. فضای جوانان انقلابی کشور پر است از بی‏ حرمتی‏ها و سیاسی‏ کاری‏ها. وقتی از مردم صحبت می‏شود هم مردم به انه‏اند برای پیگیری جدال‏هایی دیگر. آن روز که جدال راست و چپ در فضای سیاسی کشور فراگیر بود، اتهام‏زنی‏ها بر نقد دلسوزانه سبقت گرفت و برچسب‏زنی جای استدلال منطقی را پر کرد و امروز نیز چنین است. امروز نیز بیان استدلالی خانه‏نشین است و تکفیر فراگیر.

در سال‏های حاکمیت سازندگی و اصلاحات جریانی بود که خانه‏ نشین شد و حرف‏ها داشت که خریداری نداشت. جریان سوم در آن روزگاران مظلوم بود و متروک و در حاشیه. اگر سوم‏تیر رقم خورد، این همه حاصل خون ‏دل ‏خوردن‏ها و گفتمان ‏سازی‏های ولی‏ امر جامعه ‏دینی بود. او بود که عدالتخواهی را سکه رایج کرد و کم‏کم بر سر زبان‏ها انداخت. او بود که بسترهای گفتمانی ظهور و بروز جریانی نو که پیش از این مهجور بود و خانه‏نشین را فراهم آورد. و این چنین بود که سوم‏تیر شکل گرفت و جریان سوم‏تیر متولد شد.

اکنون نیز باز همان آش است و همان کاسه. جریانی که برخواسته از سوم‏تیر بود در میان خود دچار اختلاف شد و کمی بعد دوباره فضای کشور همان رنگ و بوی سیاسی‏کاری‏ها و برخوردهای قبیله‏ای را حس کرد. تا دیروز وقتی دولت محبوب بود، هر اشتباهش را برخی توجیه می‏کردند و امروز چون مطرود است، هر کار درستش را نیز بهانه‏ای برای هجمه قرار می‏دهند و این همان معنای سیاسی‏کاری است و درست همان فضایی است که به عنوان راست و چپ نیز پیش از این تجربه کردیم و آزمودیم. منتقدان دولت بی‏انصافند. امروز "زنده باد بهار" بهانه‏ای می‏شود برای آنکه فلان خبرگزاری رسمی صفحه اول خود را پر کند برای هجمه به دولت و البته که اینجا دیگر آن دستور رهبری درخصوص پرهیز از اختلاف وجهی ندارد. خون دولت مباح است ریختنش و خون لاریجانی‏ها و دیگر اصحاب سیاست حرام. درباره دولت هر کسی هر چیزی بگوید گفته است، اما تا درباره دیگری سخنی به میان می‏آید همه یادشان می‏افتد که رهبری دستوراتی هم داده بودند. غرض البته در ایجا دفاع از دولت نیست. دولت نیز بایست نقد شود و البته که قابل نقد است. سخن این است که فضا، فضایی دیگر است.

امروز نیز مثل روزگاران گذشته که راست و چپ پنجه در پنجه هم می‏ انداختند و هیچ‏یک هم البته طرح و برنامه ‏ای قابل تأمل و درخور توجه برای اداره کشور نداشتند، گروه‏هایی سر و صدایشان در کشور بلند است. هیچ حرف جدید و نویی برای کشور و آینده کشور ندارند. فقط سهم‏شان را از اداره کشور طلب می‏کنند. جمعی محافظه‏کارند که در پی کسب قدرتند. و البته در این بازار مکاره باز نیز گروهی خانه‏نشینند. کسانی هستند که حرف‏ها برای گفتن دارند و نه این را می‏پسندند و نه آن را. کسانی هستند که از عقلانیت انقلابی می‏گویند و نه دفاع‏های مطلق را برمی‏تابند و نه تکفیرهای آن‏چنانی را. این جریان می‏گوید آنچه هست را باید گفت نه بیشتر از آن و این است اخلاق سیاسی! باید ارشاد کرد، استدلال کرد، بحث کرد، راهنمایی کرد، راهکار داد. امروز اما همه فقط نفی را آموخته‏اند. کسی در کشور ادبیات ایجابی بلد نیست. زمینه‏های تولد چنین جریانی که عقلانیت انقلابی را بر سر دست بگیرد، اکنون دیده می‏شود و این جریان باید این بازی شوم را برهم بزند.

جوانان انقلابی از بازار سیاست بگریزیم. سوم‏ تیر گفتمانی بر سر کار آمد که مرجع و محل اخذ ادبیات و ایدئولوژی خودش را رهبر انقلاب می‏دانست. ساده ‏زیستی، مبارزه با فساد، خدمت، مردمی بودن، عدالتخواهی و... همه و همه ارزش‏هایی بود که رهبرانقلاب از آن سخن به میان آورده بودند و متناسب با افق مطالبات ایشان بود که چشم‏ها به افقی روشن خیره شد و تکلیفش را در صحنه انتخابات بازشناخت. در میان جدال‏های سیاسی آنکه بیش از همه گفتمانی سخن می‏گفت رهبری بود و همین گفتمانی سخن گفتن‏ها افق‏هایی را شکل داد و جریانی که ولایتمدار بود با اخذ نقشه راه از رهبر انقلاب مالک‏گونه جلودار میدان شد تا سوم‏تیر متولد شود.

در فضای کنونی نیز باز در جدال‏های سیاسی محل اخذ نقشه ‏راه یا ادبیات یا ایدئولوژی گم شده است. دیگر حتی دولتمردان نیز مثل گذشته در صحنه‏ هایی که رهبرانقلاب ترسیم می‏کنند نظیر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، بیداری اسلامی و... نقش مالک را ایفا نمی‏کنند. این به همین دلیل است که مرجع اخذ ایدئولوژی حذف شده؛ نه تنها از جانب دولتمردان که از جانب اکثریت گروه‏های سیاسی کشور. دغدغه سیاستمداران امروز کشور ما با دغدغه‏های رهبرانقلاب فاصله دارد و این درست همان چیزی است که قبل از سوم‏تیر نیز در سایه دعواها و جدال مداوم چپ و راست رخ‏نمایی می‏کرد. نه چپ بیانات رهبری را می‏فهمید نه راست. نه چپ ولایتمدار واقعی بود نه راست. به واقع باید گفت شرایط امروز شباهت‏های وصف‏ناشدنی‏ای با شرایط قبل از سوم‏تیر دارد و چنین فضایی می‏تواند آبستن ظهور جریانی چهارم باشد. سخنرانی‏ها و حرف‏های شبانه‏روزی سیاسیون را ببینید و ارزیابی کنید چند درصد از دغدغه‏ها و محورهای سخنشان با دغدغه‏ها و فرمایشات رهبرانقلاب قرابت دارد. این نشان می‏دهد مدعیان ولایتمداری هم در کشور ما مالک نیستند. اینها نیز خودشان معیارند! سرباز خودخوانده‏اند! اینها نشان می‏دهد بار دیگر بسترهایی گفتمانی وجود دارد که مهجور افتاده و در لا‏به‏لای یقه‏گیری‏های سیاسی گم شده است.

در فضای سیاسی کشور همواره به تناوب، نوعی سالمندی رقم می‏خورد. بسیاری از کسانی که در گیر و دار مواجهه با اصلاح‏طلبان خود را تعریف کردند برای همیشه در همان گیر و دار ‏ماندند. آنها عادت کردند به اینکه غول اصلاح‏طلبی را در مقابل خود ترسیم کنند، مدام با نگاه امنیتی‏شان خطر آن را بزرگ و بزرگ و بزرگتر کنند و بعد در نهایت خودشان را نتیجه بگیرند. هر چه بگویی اصلاح‏طلبان اصلا در انتخابات مجلس ظهور جدی ندارند، می‏گویند نه! خطر خیلی جدی است! باید بیایید وحدت کنید و به ما رأی بدهید. شکستن وحدت در این شرایط حساس و خطرناک و خوف‏آمیز جرمی است نابخشودنی و هر کس این جرم را مرتکب شود از دایره انقلاب خارج است و احتمالا با جریانی دیگر مثل جریان انحرافی دستش در یک کاسه است و... . این ادبیات سالمندان است.

کسانی که در سیاست سالمند می‏شوند، در یک دوقطبی می‏مانند و نمی‏توانند خودشان را با شرایط و اقتضائات روز و مطالبات و نیازهای روز جامعه وفق دهند. می‏بایست گفت همان‏طور که هجمه ‏های ناجوانمردانه به احمدی‏نژاد نشان از فراگیر شدن دوباره ادبیات راست و چپ دارد و غیرقابل پذیرش است، ماندن در مدل احمدی‏نژاد سال ۸۴ و در نظر نگرفتن مرجع اخذ ایدئولوژی و مطالبات و نیازهای امروز ولیّ جامعه‏دینی نیز نوعی سالمندی سیاسی است. احمدی‏نژاد تجربه‏ای ماندگار در تاریخ انقلاب خواهد بود و خدماتش پس از گذشت این ماهها بیش از پیش رخ خواهد نمایاند اما با این همه ظهور پدیده احمدی‏نژاد نیاز یک مقطع مشخص از تاریخ انقلاب بود. احمدی‏نژاد بود که باید پرچم را در دست می‏گرفت و در این مقطع جلودار می‏شد. اما نیاز فردای انقلاب لزوماً ممکن است همان احمدی‏نژاد سوم‏تیر با همان شاکله گفتمانی و همان ژست و همان ادبیات و شعارها نباشد. باید اقتضائات امروز انقلاب و نیاز امروز را شناخت و فارغ از حب و بغض‏ها به سمت شکل‏دهی الگو و ادبیات متناسب با اقتضائات این برهه حرکت کرد. باید چهره متناسب با اقتضائات امروز را جستجو کرد. این یعنی تکاملی بودن گفتمان.

وقتی ویندوزها یکی پس از دیگری توسط شرکت‏ها ساخته می‏شوند، این گونه نیست که امکانات ویندوز گذشته به کار نیاید. آن امکانات در کالبدی جدید و در ورژنی جدید متناسب با نیازهای کنونی و ظرفیت‏ها و سخت‏افزارهای جدید دوباره متجلی می‏شوند. امروز می‏بایست سراغ نسخه به روز شده احمدی‏نژاد را گرفت. اشتباهات احمدی‏نژاد دلیلی بر ارتجاع و برگشت به گذشته نیست. دلیل این نمی‏شود که بگوییم سوم‏ تیر اشتباه کردیم و رهبری هم اشتباه کردند که این همه از احمدی‏نژاد حمایت کردند! اصلا چنین نیست! اولاً همین احمدی‏ نژاد هنوز نیز واجد ارج است و می‏بایست سرباز انقلاب بماند. ثانیاً مشکل ما آن است که فراموشکاریم و مدام با خودمان مرور نمی‏کنیم برهه‏ای را که سوم‏تیر در میان خجالت و خفّت انقلابیون شرمنده که جرأت و شهامت طرح آرمان‏های انقلاب را نداشتند، رقم خورد. جریان گفتمانی سوم‏تیر یک جریان مقدس بود. به بیان رهبری بعد از سال‏ها شعارها و گفتمان امام و انقلاب زنده شد. اینها واجد ارج و غیرقابل چشم‏پوشی است. احمدی‏ نژاد نمونه ‏ای از جامعه آماری ما بود. مایی که برای اداره ریز و درشت امور کشور بر مبنای دین برنامه عملیاتی تدوین نکرده بودیم. مایی که حوزه ‏ها و دانشگاه‏هایمان هنوز هم که هنوز است با مسائل و موضوعات کشور فاصله دارند و نرم‏افزار اداره جامعه دینی را سامان نداده‏اند. احمدی‏ نژاد باید کشور را اداره می‏کرد و البته در این مسیر دچار خطاهایی نیز شد. این خطاها نباید ما را به گذشته باز گرداند. باید نگاهمان را به آینده بکشاند.

جوانان انقلابی سوم‏ تیر قشری از انقلابیون خانه ‏نشین بودند و امروز نیز قشری خانه‏نشینند. نخبگانی هستند که گوشه ‏گیر شده ‏اند. کمتر می‏گویند و مصاحبه می‏کنند و این روزها برای آنکه بتوانی پای مصاحبه‏شان بکشانی باید سختی‏های زیادی را بکشی. نخبگانی هستند که حرف داشته و دارند اما در طول این سال‏ها که نخبه‏ستیزی رقم خورد یا حداقل ارج نهادن نخبگان انقلابی و میدان‏دار کردن آنها مورد توجه قرار نگرفت، حاشیه‏نشین شده‏اند. درست مثل سوم‏تیر که حرف‏هایی بود اما شنیده نمی‏شد. امروز حرف‏های سیاستمدارانی که در صحنه کشور رژه می‏روند برای مردم تکراری است. اینها مولد گفتمان نیستند یا اگر بودند در یک سطحی امکان طرح و ایجاد گفتمان را داشتند؛ اکنون دیگر از این پیش‏تر نمی‏توانند بیایند.

امروز بار دیگر انقلاب آبستن است. پرسش این است: آیا جدال‏های کودکانه سیاستمداران مثل سوم‏تیر اجازه تولد این طفل نوپا را خواهد داد یا آنکه این طفل زیر پا لگد خواهد شد؟ آیا دایه‏ای برای این طفل پیدا می‏شود و کسی هست تا بار این راه را بر دوش بکشد؟

امروز به کسی نیاز داریم که عدالت و پیشرفت را بفهمد، توسعه را بفهمد، غرب را بشناسد، ایران را بشناسد، ظرفیت‏ها و فرصت‏های داخلی و جهانی را بشناسد، نگاهی تمدنی داشته باشد و در فکر درانداختن طرحی نو روزهایش را به شب برساند، کسی که توانمندی‏های جوانان و مردم غیور ایران را باور داشته باشد. امروز باید کسی بیاید که مثل سوم‏تیر از سیاستمداران فرتوت و سالمند بِبُرد، محل اخذ نقشه راهش را فرمایشات رهبرانقلاب قرار دهد و آن مسیر را مالک‏گونه با تبیینی دوچندان فریاد کند و پی بگیرد، کسی که روحیه‏ای جهادی و انقلابی داشته باشد و در عین حال از غنای بالای فکری بهره برده باشد. کسی که فضایی جدید و نو را در کشور ایجاد کند. رهبرانقلاب درخصوص الگوی پیشرفت از ضرورت گفتمان‏سازی سخن به میان آوردند. امروز به مالکی نیاز داریم که مرد این میدان باشد. ایشان در سفر به خراسان شمالی پرسش‏هایی را مطرح کردند و از همه خواستند تا در خصوص این پرسش‏ها فکر کنند و راهکارهایشان را ارائه دهند. رئیس‏جمهور آینده باید این پرسش‏ها را بفهمد و به راهکارهایش فکر کرده باشد. باید بتواند تحولی در کشور به وجود آورد و موج و خیزشی جدید و نو را به سمت آرمان‏ها شکل دهد. رئیس‏جمهور آینده باید بتواند جامعه را یک گام دیگر به سمت دینی شدن و ایمانی شدن پیش ببرد که همانا از ملزومات پیشرفت دینی و تحقق مقوله جامعه اسلامی، ایمان فرد فرد مردم و روح دینی کشور است. روزهایی که جنگ هشت‏ساله در کشور بود جهاد معنایی داشت و امروز معنایی دیگر دارد. مالک بودن در سوم‏تیر معنایی داشت و امروز معنایی دیگر دارد. باید مالک امروز را شناخت. همه سیاستمداران امروز و ائتلاف‏های ریز و درشت ساختگی و قدرت‏طلب به حاشیه خواهند رفت. دوره اینان که هیچ حرف جدیدی برای کشور ندارند گذشته است. امروز باید مالکی دیگر ظهور کند. سوم‏تیری با مختصات و اقتضائات امروز رقم بخورد. باید فضای کشور همان‏گونه که بعد از سوم‏تیر نسبت به قبل از آن دگرگون شد، دگرگون شود. باید چهره‏ای متفاوت به میدان بیاید و حرف‏هایی متفاوت‏تر بگوید. باید جریان چهارم جسارت کند و جسورتر شود و حرف بزند. باید دست نخبگان را گرفت و به صحنه آورد و دولتی تشکیل داد که رئیس دولتش احیای کرسی‏های آزاداندیشی و نظریه‏پردازی و تفکر را جزو رسالت‏های خود بداند و خود در این میدان حضور یابد و حرف‏ها را بشنود.

رئیس‏جمهور یازدهم باید هم ادبیات نخبگانی داشته باشد و هم ادبیات مردمی. باید بتواند در میان دود و گرد و غبار حرف‏های سیاسی پوچ، حرف‏های نو بزند و بر مبنای اصول و تفکر دینی با فطرت مردم سخن بگوید. باید بتواند ما می‏توانیمی دیگر را راهبری کند. باید بتواند حق مسلم ماستِ دیگری را شکل دهد. باید بتواند ظرفیت‏ها را حول محور آرمان‏ها و اهداف و نه حول محور افراد فرتوت تجمیع کند. رئیس‏جمهور یازدهم باید یک مرد باشد؛ یک مرد متفاوت؛ فردی مثل احمدی‏نژاد جسور و مصم برای تحول، مثل امام(ره) حکیم، عرفانی و خودساخته و مثل اندیشمندان حوزه و دانشگاه فکور و صاحب اندیشه. امروز باید نسخه جدیدی از شهید رجایی ظهور کند. نسخه‏ای متناسب با اقتضائات و نیازهای امروز. نسخه‏ای که پیچ تاریخی انقلاب و حرکت بلند نظام اسلامی به سمت تمدن اسلامی را بفهمد و به حرکت جهان به این سمت و سو بیاندیشد. باید امروز برای مردم جهان حرف‏های نو داشت و می‏توانیم این حرف‏ها را داشته باشیم. رئیس‏جمهور آینده باید برای تعامل با دنیا و در عین حال دگرگون کردن و به هم ریختن دنیا برنامه داشته باشد! رئیس‏جمهوری می‏خواهیم در این قد و قواره!

اینکه آیا جریان چهارم خواهد توانست زمام کار را در دست بگیرد و سیاسی‏کاران را سر جایشان بنشاند، مسئله‏ای است که می‏بایست زمان بدان پاسخ گوید؛ چه آنکه متغیرهای این راه بسیار است. مهم آن است که بدانیم زمینه این خیزش و این عمیق‏تر نگاه کردن به همه موضوعات شکل گرفته و این مسیر پیمودنی است. باید به جریان چهارمی‏ها پیغام بدهیم و بگوییم آماده باشید. شما باید بازی شوم سیاسیون را بر هم بزنید.
Share/Save/Bookmark