توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 5342
جمعه ۳ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۳۸
چند گلوله كاري به «ضدگلوله» كيايي؛
من شهيد را نمي‌شناسم!
آدم‌هاي جنگ «ضد گلوله» گويي هيچ بويي از هشت سال جنگ تحميلي نبرده‌اند و جايي براي ايمان و ايثار و شهادت در ميانشان نيست.
من شهيد را نمي‌شناسم!

به گزارش خط نیوز، «خبرگزاري دانشجو»؛ «ضد گلوله» را بايد در دو بعد فني و محتوايي هر كدام به طور جداگانه نقد كردغ هر چند محتواي فيلم جداي از بعد فني آن نيست، اما ضد گلوله دست روي مفاهيمي گذاشته كه لاجرم بايد اين دو حوزه را در نقد اين فيلم تفكيك كرد.
ابتدا مختصري به بعد فني فيلم مي پردازم و سپس تحليل محتوايي خود را ارائه مي‌دهم.
اما بعد فني فيلم؛ اگر از لوكشين‌هاي مصنوعي صحنه‌هاي جنگ و فضاسازي غيرطبيعي آن بگذريم و اگر به جزئيات نمايش داده شده در خصوص ادوات و تجهيزات دوران جنگ دقيق نشويم، مي‌توان ضد گلوله را فيلمي متوسط خواند كه تا حدود زيادي مي‌تواند در جذب مخاطب موفق عمل كرده و او را درگير كند.
البته ايده خوب فيلم و بازي دلچسب مهدي هاشمي در اين امر بي‌تاثير نيست، اما مشكلي كه در ضد گلوله است و البته در بسياري ديگر از آثار جشنواره امسال نيز ظهور و بروز داشت (و شايد به نوعي مشكل فيلم‌سازي در ايران باشد) شخصيت‌پردازي ضعيف آن است؛ به طوري كه آدم‌هاي قصه را نمي‌فهميم و شخصيت آنها را نمي‌توانيم باور كنيم.
اما در بعد محتوايي بايد گفت، ‌قبل‌ترها مشكلي كه با فيلم‌هاي جنگي داشتيم اين بود كه همه آدم‌هاي جنگ و رزمندگان مثل فرشتگاني بودند كه رسيدن به آنها امري محال مي‌نمود، اما اكنون از طرف ديگر پشت بام افتاديم و آدم‌هاي جنگمان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس‌مان ‌آدم‌هايي لابالي و لات‌هاي سركوچه‌اند كه در اثر اجبار يا‌ اكراهي به فكر جبهه رفتن مي‌افتند و اتفاقاتي برايشان مي افتد و احياناً شهيد مي‌شوند و يا در كشاش مسير قصه دچار دگرگوني شده و از عطر جبهه بويي مي‌برند.
البته واقفيم كه فرق است بين كار كمدي و كار جدي در سينما، اما اين نبايد باعث تحريف ارزش هاي هشت ساله دفاع مقدس شود.
در ضد گلوله نيز با يك قاچاقچي نوارهاي لس‌آنجلسي طرف هستيم كه قبل از انقلاب در كار فروش نوارهاي رقص و آواز بوده، اما به واسطه انقلاب كارش را از دست مي‌دهد و به دليل فضاي خفقان اول انقلاب كه در فيلم ترسيم مي‌شود، روي به قاچاق نوار مي‌آورد، اما به واسطه يك مريضي لاعلاج (سرطان) كه به آن مبتلا مي‌شود، تصميم مي‌گيرد به جبهه برود تا از اين رو لااقل تصوير نيكي از خود در نزد نزديكان و آشنايان به جاي گذارد.
اما نكته‌اي كه در فيلم ضد گلوله وجود دارد و باعث تميز آن از ساير آثار مشابه آن شده، اين است كه شخصيت اول فيلم يعني مهدي هاشمي نه تنها در مسير قصه عوض نمي‌شود يا به عبارت بهتر دگرگون نمي گردد، بلكه در انتهاي فيلم و در زمانه «حال» نيز او را هنوز يك قاچاقي «سي‌دي» مي‌بينيم! امري كه به طور نصفه و نيمه در اخراجي‌ها مي‌ديديم؛ البته اخراجي‌ها مجيد سوزوكي را داشت كه تغيير كند و از جو معنوي و الهي جبهه تاثير بپذيرد و با فداكاري بر روي «مين» برود، اما اين جا نه از «فداكاري» خبري است و نه از جو «معنوي» جبهه.
آدم‌هاي جنگ «ضد گلوله» گويي هيچ بويي از هشت سال جنگ تحميلي نبرده‌اند و جايي براي ايمان و ايثار و شهادت در ميانشان نيست.
آدم‌هاي «ضد گلوله» شهيد مي‌شوند، اما به هيچ كدامشان لقب «شهيد» داده نمي‌شود، بلكه در سرتاسر فيلم لفظ «كشته» به آن‌ها تعلق مي‌گيرد.
آدم‌هاي ضد گلوله افرادي هستند كه اثري از اعتقاداتشان در جنگ نيست و گويي حال كه قرار است يك «كمدي» درباره جنگ ساخته شود بايد كل ارزش‌ها و زيبايي‌هاي معنوي هشت سال جنگ ناديده گرفته شود و جايش را رفتارها و گفتارهاي سطحي و سست بنيان شخصيت‌هاي فيلم پر كند.
البته ضد گلوله از لحاظي، فيلم خوبي است و آن اين كه نشان مي‌دهد هر كسي نمي‌تواند طعم شهادت را بچشد و اگر اعتقادات صاف و صادق نباشد و اخلاص نداشته باشي، ممكن است گلوله اسلحه عراقي روي شقيقه‌ات قرار بگيرد و باز هم شهيد نشوي! يا گلوله در اطرافت به زمين بخورد و همرزمانت را شهيد كند، اما به تو هيچ آسيبي نرسد.
اما اين مفهوم كه اتفاقاً در لايه سطحي فيلم نيز قرار گرفته است، در بين قصه‌اي كه ترسيم مي‌شود و آدم‌ها و شخصيت‌هايي كه به ايفاي نقش مي‌پردازند، گم مي‌شود و آن چه در ذهن مخاطب باقي مي‌ماند يك جبهه است با انبوه آدم‌هايي كه فقط شمه‌اي از دين دارند و معنويت در بين آنها هيچ جايگاهي ندارد.
نه اثري از نماز به عنوان نماد دينداري در اين فيلم است و نه اين كه چطور اعتقادات باعث تربيت شهيد و شهادت مي‌شود.
ضد گلوله تلاشي است براي ملموس كردن فضاي جبهه به مخاطب خويش، اما گويي كارگردان يادش رفته كه قرار است هشت سال جنگ تحميلي را براي مخاطب ايراني ترسيم كند و نه مثلاً جنگ بين آمريكا و ويتنام را! (هر چند اگر كسي فيلم‌هاي جنگي هاليوود را دنبال كند به اين نتيجه خواهد رسيد كه آن‌ها مقام كشته‌شدگان خود را بسيار ارج مي‌نهند و از دوران جنگ خود به افتخار ياد مي كنند و ابايي هم ندارند اگر رنگ مذهب را هم در فيلم‌هاي جنگي‌شان نشان دهند؛ همان طور كه در «نجات سرباز رايان» با «پسيفيك» اين امر به خوبي مشهود است.)
در خاتمه مي‌توان تلاش كارگردان در قدم گذاشتن به وادي سينماي جنگي كه اين روزها حال و روز خوشي ندارد را ارج نهاد و البته تاسف خورد و به عينه مشاهده كرد كه عدم آشنايي و درك صحيح فيلمسازان از ماهيت جنگ تحميلي انرژي تحريف شده به نام «ضد گلوله» را بار مي‌آورد.



محسن محمد ديني، مجله ديده‌بان

Share/Save/Bookmark