توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 8231
يکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۴:۵۰
هم حکم و هم حکمت
حسین قدیانی
هم حکم و هم حکمت
هر چند از انتصاب آیت الله موحدی کرمانی، این پیر تاریخی سپاه توسط حضرت ماه به امامت جمعه تهران چیزی نمی گذرد، اما بگذار به همین بهانه، از دغدغه ای درونی در ذهنم رونمایی کنم.

در طول سالیان رهبری «آقا» گاه گاهی می شد که سئوالی آزارم می داد و مدام از وادی یقین به صحرای شک می بردم؛ چرا رهبر انقلاب برای خطبای جمعه، به خصوص امامان جمعه پایتخت، بیشتر از فضلای سن و سال دار استفاده می کنند؟! و چرا در این مورد، تا آنجا که شان تریبون حساس نماز جمعه هم خدشه دار نشود، دست به جوان گرایی نمی زنند؟!

در این میان، هر چند انتصاب آیت الله سید احمد خاتمی به امامت جمعه تهران، تا حدود خوبی جوان گرایی محسوب می شد، لیکن هنوز مانده بود تا حکمت انتصاب های نماز جمعه ای رهبر عزیز برایم مکشوف شود. چه اینکه هم چنان پیر و سالخورده می دیدم اغلب خطبای آدینه را.

اعتراف می کنم چند باری نزدیک بود دست به قلم شوم و دغدغه ام را عمومی کنم، اما نکردم. کمی ترس داشتم از بازتاب احتمالی چنین پرسشی در رسانه های دشمن، و کمی ترس داشتم از سرزنش دوست که؛ آخه جوجه! تو رو چه به این حرفا؟ گذشته از این ۲ ترس، اما همواره ۳ اعتقاد را در طول هم داشته ام.

یک: جایگاه ولایت فقیه هرگز با سئوالات مغرضانه و مریض، متزلزل نمی شود، چه رسد به درد دل یکی مثل من. البته اینکه بر قامت خورشید نمی توان خاک پاشید، مجوز خاک پاشی و تمرین خاک اندازی نمی شود! لذا معتقدم میان سئوال کردن و افتادن در «پروژه مسئله سازی دشمن» مرز باریکی وجود دارد. دشمن و ایادی اش برای این سئوال نمی پرسند که پاسخ شبهات شان (دشمن و شبهه؟!) را بگیرند، بلکه سئوال برای دشمن، به ویژه این روزها، اسم رمز مسئله سازی است.

دو: چیز عجیبی نیست اگر بعضا رفتار و گفتار فرمانده برای سرباز همراه با شک و تردید باشد. اینها اصلا نافی اصل مسلم ولایت پذیری نیست. ولایت و ولایت پذیری خود از امور عقلانی اند، قطعا ماحصل شان تحدید و تهدید عقل سئوال اندیش نیست. وانگهی! مردان حکیم، عمدتا طول می کشد تا همگان پی به حکمت کارهای شان ببرند.

سه: سئوال را با اهل فن باید در میان گذاشت. این مهمتر از آن است که برداری سئوال را عمومی کنی یا در ضمیر دلت مخفی نگه داری. اگر سئوال به نیت کسب جواب پرسیده می شود، بهترین چاره رجوع به اهل فن است.

***

یادش به خیر! یکی از لیالی محرم ۲ سال پیش بود که رفتم مسجد محل در محله شهرک شهید محلاتی. مسجد امام حسن مجتبی (ع). پیش نماز مسجد ما از خوش روزگار حاج آقای موحدی کرمانی بودند. آن شب احساس کردم نماینده سابق ولی فقیه در سپاه که جمله سپاهیان از سرباز تا سردار به ایشان ارادت خاص داشته و دارند، برای سئوالم در حکم «اهل فن» اند. بعد از نماز، رفتم و از ایشان پرسیدم: «چرا رهبر انقلاب برای خطبای جمعه، به خصوص امامان جمعه پایتخت، بیشتر از فضلای سن و سال دار استفاده می کنند؟! و چرا در این مورد، تا آنجا که شان تریبون حساس نماز جمعه هم خدشه دار نشود، دست به جوان گرایی نمی زنند؟!»

حاج آقا گفت: برای روزنامه که نمی پرسی؟ گفتم: نه، واقعا برای خودم سئوال پیش آمده. نه میکروفن دارم و نه قصد مصاحبه! بعد جناب موحدی گفت: بگذار امشب برای چیزی که پرسیدی، خوب فکر کنم، فردا شب بیا جوابت را می دهم. حرف از رهبر است. نمی خواهم حرف بی حساب و عجولانه زده باشم.

القصه! فردای آن شب، حاج آقا موحدی به من گفت:

اولا؛ خیلی از امامان جمعه شهرها از جمله خود «آقا» وقتی به این سمت منصوب شدند، برای جایی مثل تریبون نماز جمعه قطعا خطبای جوانی بودند. الان شان را نگاه نکن که پیر شده اند. تو برو چهره آیت الله جنتی را در اولین خطبه نماز جمعه شان ببین!

ثانیا؛ پیری برای بعضی کارها مخل است، اما خطبه یعنی کلام. کلام جوان، تجربه و پند و حلاوت و طراوت کلام پیر را ندارد. در یک جمله از خطبه پیران سن و سال دار، دنیایی از معرفت خوابیده. «آقا» خودشان همیشه به جوانان میدان داده اند، اما یک جا «میدان کار» است و یک جا «جای سخن». سخن همان بهتر از پیر بشنوی.

ثالثا؛ از رموز ملک داری، یکی هم این است که هیچ قشری احساس نکند منزوی شده. اگر هنوز هم برای پیران از اهل منبر جامعه، جایی برای کار وجود داشته باشد، چه جایی بهتر از خطبه نماز جمعه؟!

رابعا؛ اگر در بسیاری از منبرهای مساجد، تکایا و دانشگاه ها، خطبای دست پرورده انقلاب اسلامی سخنرانی می کنند، اما منبر نماز جمعه، بیش از تجدد، جای سنت است و تجدید خاطره ها. چه اشکالی دارد دوست و دشمن، این منبر پر خاطره را هنوز هم با خطبای قدیمی بشناسند؟! این قدمت و سابقه، چه در خود منبر، چه در امام جمعه، حاوی یک پیام تاریخی و دیرینه است؛ دور و دراز بودن و غنا و ریشه و سابقه محکم جمعه و جماعات.

خامسا؛ ورای کارهای «آقا»، فقط «حکمت» نهفته نیست، «نظر» هم هست. گیرم پی به حکمتش بردیم؛ نظر را چه بفهمیم ماها؟!

***

آیت الله موحدی آن همه دقیق و تمیز سئوالم را جواب داد که دیگر جای هیچ شک و شبهه ای نمی بایست در ذهنم وجود داشته باشد، اما تشدید این شبهه زدایی به شهود گذشت. دهه اول محرم همین امسال، سر زدن به مساجد مختلف و تکایای گوناگون کافی بود تا خطبه پیران و خطبه جوانان را قیاس دگربار کنم. مخلص کلام اینکه؛ سخن پیر، گرم است… و بی نیاز از منبر گرمی! جوان پسند خطبه خواندن، یک فن است، اما خدا پسند سخن راندن، هنر علمایی است که محاسن سپیدشان را به نقد جوانی خریده اند. گفت: «موی سپید را فلکم رایگان نداد، این رشته را به نقد جوانی خریده ام».

من خود از آنهایی بوده ام که در طلب یک خطیب جوان و جوان پسند، زیاد از این مسجد به آن مسجد، از این نماز، به آن نماز رفته ام، اما جمعه ای که گذشت، نماز جمعه تهران را آیت الله موحدی کرمانی در نهایت سادگی خواند. اصیل و سنتی و همه فهم و آرام و مستحکم و دشمن شکن.

انقلاب اسلامی ۲ افتخار دارد. یکی آن جوان شهید که در ۲۲ سالگی لشکری تازه تاسیس می کند، دیگری خطبای پیری که از حسن باقری تا احمدی روشن، نکته آموز موعظه علم و ایمان و پرهیزکاری شان بوده اند.

این بار باید بنویسم؛ واقعا یادش به خیر! همان شب، وقتی حاج آقا موحدی داشت سئوالم را جواب می داد، یکی از برادران جانباز ویلچری سپاه آمد جلو، دست ایشان را بوس کند. حاج آقا گفت: چرخ شما بوسه دارد، نه این دست.

«چرخ شما بوسه دارد، نه این دست»… بنازم حکمت را حضرت ماه. بنازم حکمتت را حضرت ماه.
Share/Save/Bookmark