توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 6739
پنجشنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۱۳:۰۸
بازي با حلال و حرام خداوند!
بدتر از تمام اينها حجاب عروس خانم و ديگر خانم‌هاي ماشين‌هاي همراه ايشان است.
بازي با حلال و حرام خداوند!
محمد‌حسين جعفريان: سال‌ها پيش با همسرم رفته بوديم به خارج كشور او چادري است و به شدت به اين حجاب اعتقاد دارد. در آنجا با خانواده‌هاي ايراني مقيم در سفارت آشنا شديم. ماندن ما طولاني شد و لذا گاه براي جشن اعياد و يا عزاداري‌ها به مسجد سفارت مي‌آمديم.

براي مردم آن كشور حجاب چادر، پوشش غريبي بود. لذا وقتي اينگونه به خيابان مي‌رفتيم انگشت‌نما مي‌شديم. جالب آن بود بارها خانم‌هايي كه در مراسم سفارت به شدت غرق چادر و چاقچور بودند را در خيابان و فروشگاه‌ها مي‌ديديم كه با مانتو البته حجابي مناسب ولي بدون چادر تردد مي‌كنند. در پاسخ علت اين رفتار مي‌گفتند در اينجا با چادر آدم انگشت‌نما مي‌شود. اينجوري براي ايراني‌ها هم بد است اما در سفارت راحتيم و چادر مي‌گذاريم.

عجبا! مگر نه آنكه فلسفه نخستين حجاب رعايت حد محرم و نامحرمي است و گويا مردان خارجي آنجا در خيابان محرم بودند و در خيابان حكم ديني براي آن خانم‌ها تغيير كرده و در سفارت واجب مي‌شد. اين البته مختص سفرهاي خارجي نيست چرا كه در اين سفرها خيلي چيزها بر خيلي كسان حلال مي‌شود و من سر ورود به اين قضيه را ندارم. اما به طور مثال در عروسي‌ها نيز از گذشته چنين بوده و در دهه‌هاي نخست انقلاب اين رسم ناهنجار و زشت متوقف شد، اما چند سالي است دوباره رايج شده است.

حتي در خانواده‌هاي گاه متدين شاهديم شب عروسي، رقصي مختلط و ساز و آواز و در خانواده‌هاي كم قيدتر، حتي صرف انواع اطعمه و اشربه هم مجاز مي‌شود تا حرف مي‌زني هم مي‌گويند؛ يك شب كه هزار شب نمي‌شود شما هم حتماً ديده‌ايد كه چهل پنجاه ماشين تمام خيابان را بسته و با سرعت مورچه راه مي‌روند. همه تا كمر از پنجره‌ها بيرون آمده، صداي ضبط صوت‌ها كركننده و جفت راهنماي همه روشن است. ريتم گوش‌خراش بوق‌ها هم تمامي ندارد.

كافيست شما بيماري اورژانسي در ماشين‌تان داشته و عازم بيمارستان باشيد. راه ندادن به ماشين‌هاي عبوري را يك فريضه مي‌دانند. مرتب هم به چپ و راست ويراژ داده و گاه ضربه‌اي هم به ماشين شما مي‌زنند. اگر بيشتر اصرار به رد شدن كنيد و كلمه‌اي هم بگوييد كه واويلاست، همه توقف كرده و با همياري به موقع روزگارتان را سياه مي‌كنند.

بدتر از تمام اينها حجاب عروس خانم و ديگر خانم‌هاي ماشين‌هاي همراه ايشان است. عروس با همان تور نازكي كه يعني بدنش را پوشانده و با آن آرايش غليظ- آنچنان غليظ كه اگر با كاردك رنگ‌هاي صورتش را جمع كني، مي‌‌تواني يك مجتمع را نقاشي كني- و در ماه‌هاي اخير رسماً بدون هيچ حجابي كه موهايش را بپوشاند براي همه دست تكان مي‌دهد.

فجيع‌تر وقتي است كه بي‌خيال پشت سري‌ها، راه را مي‌بندند. حالا مي‌خواهد كوچه، خيابان يا حتي بزرگراه شهري و بين‌شهري باشد. همه با آن جمالات و كمالات بيرون مي‌ريزند و رسماً به رقاصي در وسط خيابان مشغول مي‌شوند. راه بسته است. ديگران هم بايد خون دل بخورند و اين آلودگي صوتي و تصويري را از رهگذر توفيق اجباري ببينند. جالب آنكه پليس با همه سختگيري‌اش براي حجاب گاه از كنار ماشين‌هاي عروسي كه عروس‌هاي كاملاً بي‌حجاب دارند، بي‌تفاوت مي‌گذرد. لابد آنها هم فكر مي‌كنند، بگذار همين يك شب را خوش بگذرانند!

باري ازدواج آغاز نردبان ترقي معنوي انسان است، چطور آن را با اين سنت‌هاي وارداتي و موهن به گنداب مي‌كشيم؟!

روزنامه جوان
Share/Save/Bookmark