در روزهای اخیر تنور برگزاری ضیافت های افطاری توسط برخی از سیاسیون داغ شده است اما این مراسم ها خالی از حواشی نبوده است.
به گزارش خط نیوز به نقل از رجا در جدید ترین مراسم افطاری که توسط هاشمی رفسنجانی در روزهای گذشته برگزار شد حضور علی اکبر ولایتی و محسن رضایی در کنار هاشمی در این جلسه بهانه ای را ایجاد نموده است که مشی سیاسی این دونفر و میزان قرابت فکری آنها در رسانه ها مورد بررسی قرار بگیرد.
در همین راستا روزنامه اصلاح طلب هفت صبح که در کنار انتشار مطالب غالبا زرد به مسائل سیاسی نیز میپردازد با انتشار عکسی از این مراسم مینویسد:
« این عکس یک امروز ماست. مربوط به افطاری پریشب. هاشمی رفسنجانی در میان دو یار غار همیشگی اش؛ دکتر ولایتی و محسن رضایی. رابطه هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی رابطه ای پر کش و قوس از دوران جنگ بوده است. در دورانی که هاشمی رفسنجانی منصب فرماندهی کل قوا را در طول جنگ داشت و محسن رضایی پاسدار جوانی که تا فرماندهی کل سپاه پاسداران صعود کرد.
بعدها در تمام دوران ریاست هاشمی رفسنجانی بر مجمع تشخیص، محسن رضایی دبیر مجمع بود اما هرگز نخواست که ذیل رابطه اش با هاشمی رفسنجانی قرار گیرد. او فیلد مارشال دوران جنگ بود که به سبک سنت سیاستمداران آمریکایی لباس جنگ از تن خارج ساخته بود و با تحصیل در علوم سیاسی و حضور مستمر در مجمع تشخیص خود را محق می دانست که یک جریان سیاسی مختص به خود پدید آورد تا او را به قله مطالبات طبیعی سیاسی هر سیاستمداری برساند: ریاست جمهوری.
اما او هم مانند همتای دیگرش یعنی محمد باقر قالیباف سرمایه و اعتبار حضور در دوران جنگ را در سیاست ورزی ها و مناظره ها خرج کردند. او از جایگاه دبیر مجمع و یکی از معتمدین همیشگی نظام و آن یکی در لباس شهرداری پرتلاش و پرکار.
رضایی بر سر ماجرای پشت پرده پایان جنگ - نامه ای که به هاشمی رفسنجانی درباره شرایط نظامی ایران در جنگ نوشته شد و به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ختم شد - به رغم برخی عدم تطابق ها با روایت هاشمی رفسنجانی، در نهایت در اردوگاه او قرار گرفت. در واقع نظامی آرمانگرای دوران جنگ در تحصیلات آکادمیک خود به اصولی از سیاست ورزی معتقد شده بود که سرلوحه عملکرد هاشمی رفسنجانی همیشه قرار داشته است. در واقع در تیر ماه سال ۶۷ در دوران رکود عملیات ایران در جنگ، محسن رضایی به درخواست هاشمی رفسنجانی نامه ای می نویسد و در آن ابعاد توطئه های پیش رو و همینطور نقاط ضعف و قوت نیروهای خودی را شرح می دهد. لحن نامه به گونه ای بود که با پشتیبانی هاشمی رفسنجانی تنها بیست و هفت روز بعد به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ منجر شد.
بسیاری از اصولگرایان پذیرش قطعنامه را ناشی از همگرایی رضایی و هاشمی رفسنجانی می دانستند که در آن دوران فرماندهان اصلی جنگ محسوب می شدند و البته هنوز هم در میان اصولگرایان نیروهایی هستند که این نامه را برنمی تابند و نسبت به لحن نومیدانه آن انتقاد می کنند.
در طرف دیگر دکتر ولایتی قرار گرفته است، دیپلمات معتمد هاشمی رفسنجانی. مرد کهنه کاری که در دوران انتخابات ۹۲ پاسخ دادن به ندای یاری هشامی رفسنجانی را به گلایه های مرحوم مهدوی کنی و آیت الله یزدی مقدم دانست و با زبان تیز و برنده خود که پشتوانه سال ها فعالیت دیپلماتیک داشت، در مناظره های مستقیم تلویزیونی سخت ترین حملات را به دکتر جلیلی و متحد استراتژیکش یعنی قالیباف انجام داد و راه را برای رسیدن حسن روحانی به اکثریت آرا در همان دور اول هموار کرد».
در همین راستا شرکت ولایتی و رضایی در این ضیافت در حالی روی داده است که همواره تلاش دارند خود را در گفتمان اصول گرایی قرار دهند و با اتخاذ ژست های اصولگرا مابانه به دنبال استفاده از سرمایه اجتماعی این گفتمان برای رسیدن به اهداف خود میباشد. اما در عمل شاهد رفتار دوگانه ای از سوی این دو نفر در عرصه سیاست بوده ایم.
در همین راستا میتوان به سیاست های متناقض علی اکبر ولایتی در خصوص مذاکرات هسته ای اشاره نمود. ولایتی در شرایطی چندی پیش نسبت به دبه کردن آمریکا اعتراض کرده و این موضوع را بخشی از عادت آنها می داند که در خرداد ماه ۹۲ در جریان مناظره های یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، اظهاراتی متناقض با مواضع این روزهایش را بیان کرد و با طرح ادعاهایی کاملا خلاف واقع، و با هدف حذف رقیب اصولگرا خود بتواند موفقیتی در این مسیر کسب نماید.
در مجموع در حالی ولایتی و رضایی تا کنون تلاش کرده اند تا با اتخاذ رویکردی دو گانه در عرصه سیاست بتوانند بیشترین نفع را در این زمینه کسب نمایند اما به نظر میرسد موفقیتی در این زمینه کسب نکرده اند. از سوی دیگر در حالی اصولگرایی این افراد تصنعی به نظر میرسد که در بزنگاه ها شاهد تلاش این افراد برای خروج از چهار چوب اصول گرایی بوده ایم و در مقابل سعی داشته اند با استفاده از نشانه هایی از گفتمان مقابل، خود را در آن جریان فکری تعریف نمایند و به این وسیله در مسیر خود موفقیتی کسب نمایند. این در حالی است که بررسی اقبال عمومی و میزان پذیرش آنها در بین توده مردم چه در میان اصول گرایان و چه در بین اصلاح طلب ها از عدم موفقیت آنها در اجرای نقش خود حکایت میکند.