توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 20807
شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۲۷
رمزگشایی از گام‌های آینده اصلاح طلبان
فریدون حاجی‌پور
رمزگشایی از گام‌های آینده اصلاح طلبان
چه به تقریب، چه به تکذیب؛ دامنه تحلیل میزان تاثیرگذاری و اثربخشی تحرکات انتخاباتی اصلاح طلبان بر پیروزی حسن روحانی، دامنه ای فراخ و ناهمدلانه دارد. این دامنه که از سویی پیروزی گفتمان اصلاح طلبی را روایت می کند و در تعبیری انحصارگرایانه تر، گفتمان اعتدال را عین اصلاح طلبی می داند در تقابلش، به حکایتی از کیش اصولگرایانه شیخ حسن روحانی پهلو می زند تا این دامنه پرتلاطم، مانع از ارجاع های ضمنی به واقعیت و حقایقی شود که امروزه حداقلی ترین سطح آن قرار گرفتن جریان اصلاحات در موضعی بالادستی نسبت به حاکمیت بوده و از جانب دگر، یک آسودگی روانی را برای بدنه اجتماعی این جریان فراهم آورد که شاه بیتش این بوده است که:« وقایعی که کنترلی برآن نبود با «جادوی اطمینان بخش» ما به کنترل درآمد و قدرت تاثیرگذاری اجتماعی مان بر حوادث گیج کننده و پیچیده، یک پیروزی غیر قابل تصور را رقم زد.»

در این میان فارغ از تحلیل یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری واقعیتی که سعی در رهزنی حقیقت دارد، نحوه فعالیت اصلاح طلبان پس از انتخابات 88 و ادامه تحرکاتشان تا انتخابات مجلس دهم و ریاست جمهوری سال 96 و 1400 می باشد که ماجرایش سال هاست که آغاز شده است.

در واقع برای رسیدن به مدل رفتاری و احصاء استراتژی کلان اصلاح طلبان طی سال های اخیر که منجر به بهره برداری از روزنه های فعلی موجود برای گشایش سیاسی آنان نیز شده، می توان راهبرد آتی این جریان را نیز مورد کنکاش قرار داد.

سه گام هویتی برای بازسازی

جریان اصلاح طلب پس از شکست در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و ظهور و بروز دادن فتنه 88، به طور طبیعی با یک چتر امنیتی بر فراز فعالیت های خود مواجه شده و تلاش کرده تا برای فائق آمدن بر این شرایط، یک راهبرد فوق استراتژیک را به موازات راهبرد«سه گام هویتی» برای بازسازی خویش در دستور کار خود قرار دهد.

راهبرد فوق استراتژیک این جریان تاکید بر میکرو فیزیک قدرت بود. به این معنا که آنان معتقد بودند باید با تاکید بر قدرت نرم باید به تعبیر میشل فوکو از درون "میکروفیزیک قدرت" و "میکرو پلتیک" اراده ها ( اراده های خرد و ذره ای سیاسی ) و از سطوح خرد و پائین جامعه قدرت خود را جوشش داد و سپس به سوی قدرت سخت مستقر در رأس هرم و ساختار قدرت حرکت و آن را تسخیر کرد.

برهمین اساس بود که جریان اصلاحات با اتکاء به این راهبرد فوق استراتژیک با عاریت گرفتن از تئوری هویت، "سه گام" را نیزبرای خود تعریف و تفسیر کرد.

با بررسی نوشته های «محمدرضا تاجیک» این سه گام را می توان اینگونه برشمرد:


الف- هویت مقاومت:
در این هویت اصلاح طلبان و فتنه گران خود را کنش گرانی تعریف و تفسیر کردند که از طرف حاکمیت در حاشیه قرار گرفته و به تعبیر کاستلز " بی ارزش" نامیده شده و "داغ ننگ" بر آنان زده شده بود. در حقیقت ما در این بخش، با اصلاح طلبانی مواجه بودیم که سنگرهایی برای مقاومت و بقا بر مبنای اصول متفاوت یا متضاد با اصول مورد حمایت نهادهای جامعه برای خویش دست و پا کرده بودند.


ب- هویت برنامه دار:
اصلاح طلبان قرین و همنشین با هویت مقاومت تلاش کردند با استفاده از هرگونه مواد و مصالح فرهنگی قابل دسترس، هویت جدیدی برای خویش بسازند که موقعیت آنان را در جامعه از نو تعریف کند و به این ترتیب که در پی شکل دادن ساخت اجتماعی باشند.


ج- هویت مشروعیت بخش:
اصلاح طلبان با تاکید بر ادامه حضور در نهاد حاکمیت در شرایط کنونی معتقدند می بایست با تسلط بر نهادی قالب جامعه، به جریان مسلط تبدیل شد.
در همین راستا بر اساس تعریف سه گام مزبور بود که اصلاح طلبان با تاکید بر «پویش» و «جوشش» در عرصه اجتماعی تلاش کردند تا به تسخیر این فضا از طریق ارتباط گیری با قشرها و صنوف مختلف بپردازند. قشرها و صنوفی همچون دانشجویان، روزنامه نگاران و خبرنگاران، زنان و جوانان و...
بر همین اساس بررسی های دقیق تر نشان می دهد در شرایطی که عناصر جریان اصلاحات بر سر خود یک چتر امنیتی را شاهد بودند در راستای چند هدف عمده شامل هسته سازی، هم یابی، هم افزایی و شبکه سازی اقدام به تشکیل چند موسسه آموزشی آکادمیک همچون «پرسش» و«رخداد» کرده و ضمن هسته سازی، اقدام به آموزش مطالب مختلف به نیروهای جوان در زمینه جریان شناسی، تحلیل سیاسی، روزنامه نگاری، ادبیات، اندیشه شناسی و...نمودند.
قرین و همنشین با این اقدامات، جریان فوق تلاش کرد تا با رسانه های موثر خود همچون«آسمان» و «مهرنامه» وارد فضای رسانه ای شود. در حقیقت ماموریتی که برای این رسانه ها تعریف شده بود، حضور در فضای رسانه ای کشور با روکشی از مباحث اجتماعی- فرهنگی بود تا اولا شرایط عدول آنان از تعهدات امنیتی فراهم نیامده و دوما در یک بازی پیچیده تر، این رسانه ها به ویژه فصلنامه«مهرنامه» به عنوان دائره المعارف و مرجع به روز و مقدس آن موسسات به فعالیت مشغول شود.
این نوع از مدل رفتاری بر اساس استراتژی گفته شده موجب شد که اصلاح طلبان با شکل دهی به یک زنجیره گفتمانی- انسانی، بسترهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و رسانه ای خود را برای حضور جدی تر در جبهه ای که گشایش آن را انتظار داشتند، فراهم سازند.


انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و اصلاح طلبان
اصلاح طلبان در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گرچه با اما و اگرهای فراوانی روبرو بودند، و دامنه ای از انتخاب کاندیدای حداکثری و حداقلی را تجربه کردند اما نحوه حضورشان نیز با طراحی بود.
بررسی جریان رسانه ای اصلاح طلبان در مقطع پیش از انتخابات نشان می دهد که تئوریسین های این جریان، راهبردی را با لایه های مختلف طراحی کرده بودند که با هم افزایی، دارای فاز اجرایی زمان بندی شده نیز بود.

لایه های این راهبرد عبارت بودند از :


1- حضور رقابتی:
جریان اصلاحات ماه ها مانده به برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تلاش وسیعی را به لحاظ رسانه ای مصروف ساخت تا ضمن بحران نمایی از وضعیت کشور خود را یگانه آلترناتیوی معرفی کند که توان پاسخ به اقتضائات امروزه را دارد. این کوشش در بطن و متن خود، سفید نمایی فتنه گران را نیز به دلیل آنچه که آنان «پیشگویی حوادث» می خواندند، هدف خود قرارداده بود.
از دیگر سو طرح دوگانه «هاشمی – خاتمی» نیز در راستای رقابت در انتخابات مبتنی بر بستر حل بحران مطرح شده و یک کوشش هدفمند برای دستیابی به دو هدف عمده بود. هدف اول، به تحرک وا داشتن بدنه اجتماعی اصلاح طلبان و هدف دوم نیز ایجاد انگیزه و جسارت در میان طیف نخبه این جریان بود.
اصلاح طلبان بر این باور بودند که در صورت حضور هریک از این افراد(هاشمی و یا خاتمی) در عرصه انتخابات، تحرک اجتماعی ایجاد شده با سرمایه هریک از طرفین، قابلیت انباشت بر روی گزینه نهایی دوگانه هاشمی – خاتمی را خواهد داشت و در صورت عدم حضور این افراد، سرمایه ایجاد شده برای لایه بعدی قابل انتقال خواهد بود.
البته در این میان عدم تائید صلاحیت هاشمی رفسنجانی در انتخابات گرچه این جریان را با یک شوک مواجه ساخت ولی تصریح اصلاح طلبان برای ممانعت از فروکش کردن موجی که پس از ثبت نام هاشمی رفسنجانی ایجاد کرده بود، موجب شد که انرژی دوگانه «هاشمی – خاتمی» به دوگانه «روحانی – عارف» منتقل شود.


2- حضور مشروعیتی:
در این لایه بر اساس انتخاب گزینه درجه دو اصلاح طلبان، نفس انتخابات به عنوان «یک فرصت بزرگ و غیر قابل گذشت» مورد تاکید قرار گرفته بود که از منظر آنها اهداف ذیل محقق می شد:

2-1- عبور از فضای امنیتی و میل به سمت فضای سیاسی

2-2- احیای تشکیلات فروپاشیده اصلاح طلبان

2-3- ورود همزمان به عرصه اجتماعی قدرت(شوراهای شهر)

2-4- دریافت تسهیلات به عنوان جریانی درون نظام و پذیرش به عنوان یک بازیگر رسمی


3- ایجاد تشکیلات :
اصلاح طلبان بر این باوربودند که با پیگیری دولایه پیشین، چه در انتخابات پیروز می شدند و چه بازنده، پیروزی متعلق به آن ها خواهد بود؛چرا که هم دردرون سیستم به عنوان یک بازیگر شناخته می شدند، هم از زیر بار ضربه فتنه 88 خلاص شده و هم پایگاه اجتماعی و تشکیلات خود را ساماندهی کرده بودند.
اصلاح طلبان معتقد بودند که با این فرآیند اما، وارد عرصه دیگری نیز می شدند و آن این بود که هر پایه رایی را که بدست می آوردند قرار بود آن را پایه یک حرکت دیگر نمایند.
در همین راستا بی مناسبت نبود که آنان پیش از انتخابات تصریح کرده بودند که با توجه به موارد فوق، دستاورد انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1392 را اعلام شکل‌گیری یک تشکیلات سراسری برای خود دانسته و با یک حرکت جدی، خاتمی را به عنوان رهبرحزب سراسری اصلاحات رسماً معرفی خواهند کرد.(دستیابی به قدرت اجتماعی)


اصلاح طلبان پس از ماجرای ریاست جمهوری
اصلاح طلبان پس از مشخص شدن نتایج یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی حسن روحانی در این انتخابات، چند هدف عمده را مدنظر خود قرار داده اند. این اهداف را می توان اینگونه دسته بندی کرد:

- شکست پروژه امنیتی حاکم در برابر جریان اصلاح طلبان

- تاکید بر پیروزی حسن روحانی به عنوان تابعی از خواست اصلاح طلبان

- تصریح بر «مستاجر بودن» روحانی و امکان عدم تعلق حمایت آتی اصلاح طلبان از وی به منظور ایراد فشار به او

- بازسازی وجهه اجتماعی خاتمی و اصلاح طلبان برای آینده

- الترا اصلاح طلب معرفی کردن روحانی برای جدا کردن اصولگرایان از وی

- تلاش برای وام دار ساختن روحانی از طریق فضا سازی رسانه ای

در حقیقت در این شرایط اصلاح طلبان گرچه تلاش دارند با نزدیک ساختن خود به روحانی تا حدودی به برخی از مناصب و پست ها برسند ولی هدف عمده آن ها در این شرایط بدست گیری چند منصب به عنوان یک روزنه برای حضور در حاکمیت در راستای استراتژی «بهبودی خواهی» است. به این معنا که هم پای در حاکمیت داشته باشند و هم پای در اجتماع.

اصلاح طلبان همچنین بر این باور هستند که با نگاه داشتن نوعی از زاویه نسبت به دولت روحانی، استراتژی تسخیر ماکروفیزیک قدرت را نیز باید دنبال نمایند و در همین چارچوب آنان بر این باورند که

1- باید ضمن پیگیری قدرت اجتماعی و پیگیری«میکرو پلتیک» اراده ها به دنبال تلطیف تصحیح رفتار حاکمیت بوده و در گام بعدی به فکر تسخیر آن.

2- همانگونه هاشمی رفسنجانی زمینه ساز بروز دوم خرداد و به قدرت رسیدن اصلاح طلبان شد، حسن روحانی و دولت وی نقطه آغاز احیاء اصلاح طلبان می باشد

3- اصلاح طلبان در شرایط امروز با تجربه ای بیشتر در عرصه سیاست تصریح می کنند اگر روندهای گذشته برای به قدرت رسیدن ما 8 سال بوده این بار این مسیر برای ما 4 ساله خواهد بود

براین اساس جریان اصلاحات دوره کنونی را دوره ای برای فعال شدن بدنه اجتماعی خود تعریف و تفسیر کرده و کوشش دارد تا با ایجاد فشار اجتماعی برای تلطیف و تصحیح حاکمیت و با عبور از مرحله دولت گذار «روحانی» به فکر تسخیر پارلمان و سپس دولت آتی باشد.


منبع فارس
Share/Save/Bookmark