توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 528
دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۷
«کیهان» مثل نان سنگک می ماند؛
«کیهان» مثل نان سنگک می ماند؛

« منطقه آزاد » صفحه ای است برای بسط کرسی های آزاد اندیشی مد نظر رهبری فرزانه ی انقلاب؛
آنچه در این صفحه منتشر می شود الزاما به معنای تایید توسط گردانندگان سایت نمی باشد.

حسین قدیانی :
ارگان رسمی رهبری، بلندگوی درب و داغان لندکروز قراضه حاج بخشی است
یک: مدت ها بود که می خواستم درباره تشابهات «کیهان» و «حسین شریعتمداری» مطلبی بنویسم. هم این را، و هم اندر تشابهات «اطلاعات» و «محمود دعایی» که به شکل عجیب و غریبی عین هم اند. اشبه الناس به کیهان، حسین شریعتمداری است. اصلا مدیر مسئول کیهان، یعنی جمع «خبر ویژه»، «گفت و شنود»، «یادداشت روز» و «بالاخره در این باره گفتنی های دیگری هست»! باور کنید اگر روح کیهان می خواست در یک آدم حلول کند، نتیجه اش می شد «حسین شریعتمداری»، و اگر مدیر مسئول خط شکن کیهان، بنا بود تبدیل به یک روزنامه شود، حتما می شد عین کیهان. «مارادونا» را نگاه کنید؛ خداوکیلی شبیه «توپ چهل تکه» نیست؟! هر آدمی عاقبت شبیه شغلش می شود. روزنامه یک موجود جان دار است. دقیقا مثل آدمی زاد؛ با عمری بعضا کوتاه تر، بعضا بلندتر. هر روزنامه ای، حتی هر هفته نامه ای، قلب دارد، مغز دارد، چشم دارد، دست و پا دارد. حرف می زند و حرف می شنود و غذا می خورد و توسط قضا، احضار می شود! مگر ما آدم ها جز این می کنیم؟! کیهان اما به اعتراف دوست و دشمن، به شکل ویژه ای زنده است. این زندگی، در ذات کیهان است و خیلی در بیان این کارکرد خاص کیهان، کاری به کیهان قبل یا بعد از انقلاب ندارم. اگر از خط و مشی، صرف نظر کنیم، هر رسانه ای فقط به سبب رسانه بودنش دارای یک ذات است. فی المثل این در ذات روزنامه اطلاعات است که آرام باشد و در حاشیه سیاست گام بردارد؛ خواه در رژیم شاه باشد و خواه در نظام جمهوری اسلامی. اطلاعات اما در هر ۲ نظام، گاهی جرقه ای ترقه وار می ترکاند! بی آنکه احیانا قصد قیاس داشته باشم، گاهی با همه آرامش ذاتی اش، شلوغ کاری می کند و به قلم داریوش همایون در نظام سابق، یا حسین علایی در نظام حال، حالی، جنجالی به فضای سیاسی می دهد. این رویه اما هرگز در ذات کیهان نبوده. کیهان هر چند سال یک بار خط شکنی نمی کند؛ این کار هر روز این روزنامه، بلکه ذات این روزنامه است. کیهان شلوغ است. آمیخته ای از شر و شعر و شعور و سر و صداست. داغ است. آرام نیست. نمی تواند یک جا آرام بنشیند. حرف و حدیث دارد و درباره اش، حرف و حدیث زیاد است. از دوست گرفته تا دشمن، خیل کسانی که کیهان را رسانه رسمی انقلاب اسلامی -عمدا ننوشتم جمهوری اسلامی!- می دانند، زیادند، اما باز هم از دوست گرفته تا دشمن، هستند کسانی که اصلا این گزاره را در وصف کیهان قبول ندارند. مگر غیر از اینهاست حسین شریعتمداری؟! باورم هست وصف کیهان، یعنی توصیف حاج حسین، و توصیف ایشان، یعنی وصف کیهان. این، نه اهانت است و نه مدح، بلکه واقعیت است.

دو: بی آنکه به نسبتم با کیهان فکر کنم، در مقام یک مخاطب، نظرم بر این است که انقلابی از جنس انقلاب اسلامی، و نظامی از جنس نظام جمهوری اسلامی، با چینش خاص و منحصر به فردی از دوست و دشمن در ابعاد بین المللی، حتما به رسانه ای از جنس کیهان، نیاز دارد. کیهان، سوتک صادقانه ماست. حنجره انقلاب، حتما این فریاد را می خواهد. من اصلا بنا ندارم کیهان را عاری از خبط و خطا بخوانم. کیهان هر روز دارد در ابعاد کثیر، دیکته های حساس می نویسد و حق خطا برای رسانه ای در قامت کیهان، با این حجم اثرگذاری محفوظ است. حق نباشد و محفوظ هم نباشد، هر چه باشد، طبیعی است. سخنم اما بر سر این حرف ها نیست. اگر توی خواننده هم مثل من کیهان را «رسانه پرروی جمهوری اسلامی» می خوانی، -چه این را در باب طعنه به کار ببری و چه در باب غلو!- باید اذعان کنی که پررو بودن، در ذات انقلاب اسلامی است. من این را دارم در مدح انقلاب می گویم! انقلاب اسلامی اگر پررو نباشد، اصلا جلو نمی رود. بی این صفت، شک ندارم که انقلاب، محال ممکن بود پیروز شود. در چنین دنیایی که نظام سلطه اش فراوان بمب هسته ای دارد، اما انرژی هسته ای را حق ما نمی داند، باید در مذاکرات هسته ای با «۱ + ۵» دیپلمات های پررویی داشت تا مگر خانم اشتون، در برابر حق مسلم ما به زور هم که شده، سر تعظیم فرود آورد. بیش از این شرح نمی دهم که چرا پرروبازی کیهان را دوست می دارم و وقتی از قول مردم آمریکا(!) تیترهای درشت علیه کاخ سفید می زند، به دلم می نشیند!

سه: عده ای می گویند: «کیهان، ارگان رهبری است». هم هست و هم نیست! هر رسانه ای که به واقعیت از پنجره حقیقت نگاه کند، حتما ارگان رهبری است. بگذارید پررو بازی دربیاورم! سرباز اگر خودش را به فرمانده وصل نکند، مرید اگر حنجره خودش را ارگان فریاد مراد نداند، این که خیلی بد است! اسم این تعارف، در نظر گرفتن شان رهبر نیست، بلکه گیر کردن در ملاحظات اداری است. گاه هست که اتاق بیضی، حرف «اراده های پولادین انقلاب اسلامی» را بیشتر از «اداره های کاغذین جمهوری اسلامی» می فهمد! این را بی خیال! لابد در کیهان به شکل ویژه یک چیزی هست که مثلا هیچ کس نمی گوید: «اطلاعات، ارگان رهبری است»، با اینکه دعایی و شریعتمداری هر ۲ منصوب «آقا» هستند! اما آن چیزی که در کیهان، باعث این ظن و گمان شده چیست؟! شاید این باشد؛ کیهان یک رسانه پرشور، اما در عین حال باشعور و جلودار است. کیهان از معدود اداره های جمهوری اسلامی است که خوشبختانه هنوز هم رنگ و بوی اراده های انقلاب اسلامی می دهد. همچنان که خود «آقا» گاهی در مقام رهبر جمهوری اسلامی، توصیه به صبر و بصیرت می کنند، لیکن در مقام رهبر انقلاب اسلامی، اعلام می دارند؛ ما اگر می خواستیم در اوضاع بحرین، دخالت کنیم، اتفاق دیگری آنجا می افتاد! مع الاسف در جنم خیلی ها جمع کردن این هر ۲ دشوار است. سر همین روزنامه اطلاعات هرگز نمی تواند ادعا کند که مظهر اراده انقلاب اسلامی است. البته در کنار پسر تخسی مثل کیهان، وجود دختر ترشیده ای چون اطلاعات، به شدت لازم است! البته تر، با اینکه همه سطور بالا را با یقین نوشتم، این را نیز با یقین بنویسم که ارگان اول و آخر رهبر حکیم ما، حنجره دشمن شکن، نورانی، خط شکن و علوی تبار خود حضرت آقاست. نهج البلاغه سید علی، چفیه روی دوش ایشان است. این چفیه، در پیام دهی، کار ۱۰۰ رسانه را می کند. پس ارگان رسمی ولی فقیه در نظام مقدس جمهوری اسلامی، وصیت نامه شهداست. به این اعتبار، من البته بلندگوی درب و داغان لندکروز قراضه حاج بخشی را هم ارگان رهبری می دانم!

چهار: بیش از ۱۲ سال است که دارم برای کیهان می نویسم. از کیهان و کیهانیان خیلی چیزها، حتی خیلی چیزها به جز روزنامه نگاری آموخته ام. منهای خط و خطوط، بر خلاف بعضی تبلیغات، اتفاقا اهل و عیال کیهان، مردمانی به شدت «انسان» اند. انسان عزیزی مثل «بهروز ساقی» ویلچرنشین که ۷۰ درصد بدنش به شهادت رسیده و این ۳۰ درصد هم خیلی با «آن سوی هستی» غریبه نیست، خودش یک پا «حدیث دشت عشق» است. گاهی از فلان کارگر چاپخانه کیهان، چیزی به عنوان درس زندگی آموخته ام، که گویی پای درس معلم اخلاقی نشسته ام.

پنج: خواهی نخواهی، کیهان، جای بزرگی است. از اعضای قبلی شورای سردبیری روزنامه که روزگاری در جریده آگهی محور، به منزلت سردبیری رسیده بود، سال گذشته، عجب جمله ای شنیدم؛ «هنوز هم اگر قرار است موجی در کشور راه بیفتد، کار کیهان است». این جمله را البته بعد از آن همه نقدی که به کیهان روا می دانست گفت. قطعا نمی توان منکر نقش ممتاز کیهان در بر ملا شدن چهره واقعی اصلاح طلبانی که بعدها اصحاب فتنه ۸۸ شدند، شد. چه احمدی نژاد خودش را اصول گرا بخواند، چه نخواند، کیهان حتما در آفرینش سوم تیر نقش ویژه ای داشت. هنوز هیچ کدام از روزنامه های جریان انحرافی، عکس احمدی نژاد را به بزرگی عکس هایی که کیهان از وی در قامت شهردار تهران، مهمان صفحه نخستش می کرد، کار نکرده اند. آیا از یاد رفتنی است روزنامه کیهان شماره بعد از سوم تیر؟! آیا «گفت و شنود» با سوژه گاوی که وارد پارلمان فلان کشور شده بود، فراموش شدنی است؟ وه که چه اعصابی خرد کرد از وکلای مجلس ششم! یک روز کیهان در نیامد، اما فردایش حاج حسین نوشت: «در مجلسی که نظارت استصوابی نداشته باشد، هر گاوی می تواند وارد مجلس شود، اما در مجلس جمهوری اسلامی، چون نظارت استصوابی هست، نمایندگان محترم مجلس ششم، بی خود از گفت و شنود کیهان، گله مند شده اند».

شش: روزنامه/ موسسه کیهان، چه قبل و چه به خصوص بعد از انقلاب اسلامی، برای خیلی ها بهترین سکوی پرش بوده. نیز بودند کسانی که کیهان را برای خودش می خواستند و تا آخر به روزنامه نگاری قناعت کردند. شغل بلندبالا و شریفی که گاهی نردبان می شود، اما بعد از رسیدن به پشت بام صندلی، «کهنه دل آزار» می شود! نمی دانم این را باید حسن کیهان بدانم یا ضعفش! چه خوب، کسانی که کیهان، خود پرورش شان داده، باز هم در همین کیهان، هنرآفرینی کنند. گمانم این نقطه قوت یا نکته ضعف نیز ذاتی کیهان باشد و نتوان کاریش کرد!



تیتر این نوشته را قبل از شروع نگارش زدم! و حالا می بینم ۱۰۰ کلمه ای هم از ۱۵۰۰ کلمه توافق شده، بیشتر نوشته ام! تا بیش از این به ژورنالیسم، گند نزده ام، بگویم که نان سنگک، از بهترین آرد تهیه می شود، اما موقع خوردن، باید مراقب سنگ داغ بود! گاهی که دست را می سوزاند، مهم نیست، آنجا که سنگ کوچک، اما داغ را نبینی و به اسم سنگک، نوش جان کنی، واویلاست! نمی گویم کیهان، سنگ ندارد، اما در سنگک بودن کیهان، شک ندارم! پس می نویسم: زنده باد کیهان تا تو بخوانی زنده باد حسین شریعتمداری!

Share/Save/Bookmark