توصيه مطلب 
 
کد مطلب: 20639
چهارشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۰۵
رفتار غیردموکراتیک پدرخوانده‌ها
صالح اسکندری
در جبهه اصلاحات وخامت اوضاع خیلی بیشتر از آن چیزی است که امروز برخی آن را به خیانت یک عنصر اصلاح‌طلب در یک لحظه حساس و تعیین‌کننده تعبیر می‌کنند.
رفتار غیردموکراتیک پدرخوانده‌ها
یکی از ضعفهای ساختار تحزب در ایران گسست‌ها و پیوست‌های محاسبه نشده‌ای است که در هنگام انتخابات مختلف در میان رفقا و رقبا پدید می‌آید.
به‌گونه‌ای که جناح بندی‌های نافرمان درون‌حزبی سرمنشأ تغییر و تحولات جدی در احزاب پس از اعلام نتایج می‌شود. در واقع هر انتخابات آغازی بر یک پایان هندسه گفتمانی و شخصیتی میان احزاب است و تبعات خاص خود را در پی دارد.
این در حالی است که در اغلب مردم‌سالاری‌ها که از جامعه مدنی و ساختار حزبی پیشرفته‌ای برخوردار هستند موضع گیری نهایی حزب در قبال سیاست‌ها به‌خصوص در ایام انتخابات تلفیقی از ملاحظات استراتژیک برای پیروز شدن و تألیف منافعی است که در پیوند با عقبه نیروی اجتماعی در حزب بازگو شده‌اند.
احزابی که برآیند مواضع آنها افتراق، انشعاب برخی از شخصیت‌های تأثیرگذار و یا شکل‌گیری یک جناح‌بندی نافرمان درون حزب در ایام انتخابات است در حقیقت مصداق ساختارهای سیاسی هستند که در مسیر فرایندهای زیردستی تألیف منافع ناکام مانده‌اند و قادر نیستند بین ملاحظات استراتژیک برای پیروز شدن در انتخابات و منافع موجود در حزب پل بزنند.
اتفاقی که دو روز پیش در جریان انتخابات شورای شهر تهران رخ داد یکی از نشانه‌های شکل‌گیری جناح‌بندی نافرمان بین گروه‌های اصلاح‌طلب است که این روزها برخی پدرخوانده‌های دوم خردادی درصددند با تنبیه الهه راستگو و برخوردهای چکشی به‌زعم خود این بیماری مزمن را درمان کنند.
غافل از اینکه رأی ندادن راستگو به محسن هاشمی محصول تنگنای هویتی ــ گفتمانی و بحران سازمانی است که اصلاح‌طلبان مدتها دچار آن هستند و با بلند کردن صدا روی یکی از اعضا نمی‌توانند به‌سادگی آن را درمان کنند.
در جبهه اصلاحات وخامت اوضاع خیلی بیشتر از آن چیزی است که امروز برخی آن را به خیانت یک عنصر اصلاح‌طلب در یک لحظه حساس و تعیین کننده تعبیر می‌کنند.
این چالش مسئله امروز گروه‌های دوم خردادی نیز نیست و موضوعی نیست که یک‌شبه پدید آمده باشد و سابقه چندین ساله دارد. دوگانگی و تشویش در موضع گیری‌های احزاب دوم خردادی و اعضای آنها در ده سال گذشته به‌کرّات مشاهده شده و حکایت از یک آنومی سازمانی و گفتمانی دارد.
به‌عنوان نمونه در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ حزب کارگزاران سازندگی از نامزدی موسوی حمایت کرد اما دبیرکل این سازمان غلام‌حسین کرباسچی با بی‌اعتنایی به مواضع حزبش در زمین کروبی توپ زد و به‌عنوان معاون اول شیخ در صحنه انتخابات ظاهر شد.
محمدعلی ابطحی یکی از اعضای ارشد مجمع روحانیون مبارز به‌خلاف حمایت علنی تشکل متبوعش از نامزدی موسوی ترجیح داد در ستاد کروبی فعالیت کند. محمدعلی نجفی و عباس عبدی نیز وضع مشابهی داشتند.
این اختلافات در دوگانه موسوی و خاتمی از شداد و غلاظ بیشتری برخوردار بود. بخشهایی از سازمان منحله مجاهدین، مشارکت، کارگزاران، مجمع روحانیون و ... از خاتمی حمایت می‌کردند و گروه‌هایی از موسوی. این شکاف‌ها با شکست موسوی و کروبی در انتخابات تشدید شد و در جریان فتنه ۸۸ به فروپاشی سازمانی اصلاح‌طلبان منجر شد.
اصلاح‌طلبان امروز بهتر از هرکسی می‌دانند که پیروزی دکتر روحانی در انتخابات ربطی به بازسازی گفتمانی یا سازمانی آنها ندارد و محصول اختلافات درونی اصول‌گرایان است. ازاین‌رو نمی‌توانند یک‌شبه به ترمیم تمام شکاف‌های گذشته در درون خود امیدوار باشند.
به‌علاوه اینکه برخوردهای چکشی با اعضایی که بر حسب تشخیص خود رأی متفاوت و نظر دیگری دارند نه‌تنها رویّه‌ای حکیمانه و اخلاقی نیست بلکه منجر به نقار و شکاف بیشتر بین گروه‌های دوم خردادی می‌شود.
شوربختانه باید اذعان کنیم که اصلاح‌طلبان با اتخاذ چنین رویکردهای دستوری و بدون در نظر گرفتن اختلافات مبنایی در دل نیروهای اصلاح‌طلب با سرعت زیادی شورای چهارم را به‌سمت تجربه شورای اول سوق می‌دهند، شورایی که در آن کارآمدی مقهور دعواهای سیاسی شد و قدمی برای حل مشکلات شهر تهران نیز برداشته نشد.
اقتضای حکمت و تدبیر این بود که اصلاح‌طلبان با توجه به صبغه اجتماعی نهاد شورا به تشخیص متفاوت اعضا احترام بگزارند و تفوق کارنامه روشن شهردار تهران یعنی دکتر قالیباف را به رسمیت بشناسند.
بازخورد موضع گیری جانبدارانه رئیس جدید شورا، خروج بعضی از اعضای اصلاح‌طلب شورا هنگام نطق الهه راستگو، تحت فشار قرار دادن وی توسط رسانه‌ها و روزنامه‌های اصلاح‌طلب و ... در افکار عمومی مطمئناً منفی است و بیش از آنکه رفتار حزبی نظام‌مندی را به نمایش بگذارد بوی قبیله‌گرایی سیاسی می‌دهد.
دوران پدرخواندگی در سیاست گذشته است و امروز باید به مشارکت واقعی کلیه جریانات سیاسی و دیدگاه‌های متفاوت اعضا احترام گزارد.
در هندسه جدید رقابت‌های سیاسی مانور سازمان‌های نیمه‌مخفی و نیمه‌علنی و برخوردهای دستوری از بالا به پایین به حداقل می‌رسد و از طرفی توزیع مصالحه آمیز تمایلات سیاست گذارانه تسهیل می‌گردد.
اصول‌گرایان در دهه گذشته نشان دادند که به لوازم اولیه تکثر سیاسی در کشور واقفند و از آنجا که دغدغه کارآمدی نظام را دارند به‌منظور تعمیق مشارکت سیاسی و جلوگیری از تک‌صدایی در کشور حتی حاضرند از بخشی از منافع خود چشم بپوشند.
نمی‌توان به‌بهانه منافع حزبی و جناحی، کشور را از تفکرات مختلفی که در درون نظام هستند و دغدغه کارآمدی سیستم دارند، محروم کرد.
رقابت هشت ضلعی در انتخابات نهم در حالی که نیمی از اضلاع آن متعلق به جریان اصول‌گرا و خرده گفتمان‌های موجود در آن بود، نشان داد که برای اصول‌گرایان بیش از پیروزی، منافع تمام گروه‌های جامعه مطمح نظر است و آنها در عمل به تکثر سیاسی و تحقق مشارکت عمومی احترام می‌گزارند.
نزاع اخیری که بین جریانات دوم خردادی بر سر رأی متفاوت الهه راستگو پیش آمده، پشت کردن به تمام نظریات و اهدافی است که هشت سال با شعار آن دو قوه مهم کشور را در تصاحب داشتند.
این دعوای سیاسی حکایت از آن دارد که منافع زودگذر جناحی برای پدرخوانده‌های دوم خردادی بیش از توسعه سیاسی و تکثر دیدگاه‌هایی که معطوف به کارآمدی هستند، اهمیت دارد.
امروز الهه‌های بسیاری در درون جریان اصلاح‌طلب هستند که پدرخوانده نمی‌خواهند و از برخوردهای دستوری و تمامیت خواهانه به تنگ آمده‌اند.
خیلی‌ها می‌دانند که همین پدرخوانده‌ها با تحمیل فتنه ۸۸ و آشوب ۷۸ کشور را به لب پرتگاه سوق دادند و تنها چیزی که برای آنها اهمیت نداشت حل مشکلات مردم و دغدغه‌های مربوط به کارآمدی نظام بود.


/یادداشت تسنیم/ صالح اسکندری
Share/Save/Bookmark