کد مطلب: 30223
دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۴۸
نگاهی به معراجی های ده نمکی
سهراب زند
مسعود ده نمکی کارگردان سینما و تلوزیون، این روزها سریالی با نام معراجی ها را روی آنتن سیما دارد. فیلمی که از نقد آن از لحاظ فنی و تکنیک های هنری کار اهل هنر و سینما است و عرصۀ دیگری را می طلبد، اما نقد محتوایی آن در حوزۀ فکری و خوراک فکریی که به بیننده می دهد بیش از پیش ضروری است و در حد بضاعت باید به آن پرداخته شود.
باید ده نمکی را ستود که به دنبال زنده کردن یاد شهداست و تلاش می کند مردم را با بسیج و بسیجی آشتی دهد. باید او را گرامی داشت و از زحماتش برای عرصه ای که سخت در آن تلاش می کند تشکر نمود. اما مسعود ده نمکی باید بپذیرد که چند اشتباه بزرگ دارد که گاهی این اشتباهات آثار وی را تا نتیجۀ عکس دادن اهدافش پیش می برد. جبران نکردن این اشتباهات آیندۀ خوشی را در پیش روی او ترسیم نمی کند. غیر از مخالفان جدی ده نمکی، اینکه نمایندۀ ولی فقیه در بسیج سریال اخیر وی را معیوب و کم محتوا بخواند زنگ خطر جدیی برای اوست که باید دست از لج بازی بکشد و در صدد اصلاح برآید.
یکی از بزرگ ترین اشتباهات ده نمکی کلیشه ای تلخ و تکراری در همۀ آثار اوست، آنهم اینکه ارزش ها را با لودگی و ابتذال مخلوط می کند و نتیجۀ این تقابل و جدال را دست مایۀ بینندۀ بیشتر و گیشۀ پرفروش تر می سازد و متأسفانه اثر به اثر، این تقابل آبکی تر و تکراری تر می شود. اوج این سناریوی کلیشه ای در اخراجی های ۳ به وضوح به چشم می خورد که اجرای کلیپی مفصل و کپی شده از ترانۀ مبتذل سوسن خانم که فضای سینما را کاملا معنوی و بوی جبهه ها را در سراسر سینما عطرآگین نموده بود، نمونۀ آن است! کدام کارگردان ما اجازه دارد همچین کاری در فیلمش انجام دهد و فیلم به پستوی توقیفی ها روانه نشود؟
ده نمکی دندان مخاطب را شمرده است یک اکبر عبدی می خواهد و یک آخوند که اکبر عبدی مرتب بگوید حاج آقا تقلب الله! یک علی صادقی که در مقابل یک روحانی از سواحل خلیج هاوایی بگوید و آخوندی که مرتب بگوید باربی کیو کنید!
اشکال دیگر اینکه ده نمکی می داند اول باید خودزنی کند تا مخاطب عام را به پای کار خویش بنشاند، همیشه در کارهای ده نمکی باید یک دوتا بسیجی نمای نان به نرخ روز خور و شارلاتان وجود داشته باشد. شکی در این نیست که در هر صنفی بد وجود دارد، اما این نوع به تصویر کشیدن بسیجی معایب فراوانی دارد، کلیشه شدن پیرهن سفید و انگشتر عقیق و یقۀ بسته بعنوان افراد جانماز آبکش منگول، از ذهن مخاطب فراموش شدنی نیست، مشکل بسیج بیشتر از دو روهای عریان و تندرویی که همه به سرعت شناسایی شان می کنند، کج فهمان زیرک نماست.
اشکال دیگر ده نمکی این است که مخاطب خود را فرد ساده ای تلقی می کند که هر چه او به تصویر بکشد می پذیرد و از دنیا بی خبر است. اینقدر همه چی را گل و بلبل نشان دادن و تمام مشکلات و اعتراضات سیاسی را توهمات نشأت گرفته از تلوزیون های آن ور آبی دانستن، امری است که برای دوستان ده نمکی هم قابل باور نیست، چرا باید دانشجویان ما اینقدر بازی خورده نشان داده شوند که در کل سریال معراجی ها تماماً آلت دست نشان داده می شوند غیر از بچه های بسیج که فقط آنها هوشیارند و البته این هوشیاری هم در آثار ده نمکی دقیق نشان داده نمی شود بلکه بیشتر تعصبی است.
ده نمکی فکر می کند معترضین یا مخالفین یک شبیه مخالف شده اند که با یک اردوی راهیان نور شاید متنبه شوند و با یک هفته جبهه رفتن بشوند مجید سوزوکی؟! در فیلم ماندگار آژانس شیشه ای ساختۀ ابراهیم حاتمی کیا، تا لحظۀ آخر کسی از گروگان گرفته شده ها به این راحتی حاج کاظم را قبول نمی کند و این سناریوی پیچیده و جذاب فیلم است که مخاطب را در حال خروج از سینما با حاج کاظم آشتی می دهد.
در فیلم های ده نمکی چه شبهه ای از شبهه های نقش های مقابل بسیجیان و ارزش محورها حل می شود که اینقدر سریع متحول می شوند؟! باید پذیرفت که ده نمکی این قضیه، خصوصا انتقادات سیاسی را شوخی و سطحی گرفته است.
مشکل دیگر ده نمکی این است که آسان ترین راه را برای بیان عقایدش انتخاب می کند. این خود باعث می شود که از سوی بسیاری مخاطبان، سریع در مقابل وی جبهه گیری شود. جالب است در قرآن هرگز از زیبایی بی نظیر و فوق العادۀ یوسف نبی سخنی گفته نمی شود، بلکه از بریدن انگشت جای نارنج توسط زنان گفته می شود، این یک تکنیک در القای غیر مستقیم مطلب است که بالاترین هدف آن احترام به شعور مخاطب است که خودش به نتیجه برسد نه اینکه برداشت خود از مطلب را مرتب جیغ بکشد. چرا ده نمکی مرتباً اول خودش در مورد همه چیز قضاوت می کند و به فهم مخاطب احترام نمی گذارد؟ کسی می داند که در جدایی نادر از سیمین ساختۀ اصغر فرهادی، کارگردان حق را به چه کسی می داد؟ سیمین که رفتن را بهتر می داند یا نادر که ماندن را؟ راضیه کار درستی می کند یا حجت که از زمین و زمان برایش بلا می بارد؟
نکته دیگر این که در فیلم و سریال معراجی ها بیشتر متبلور است این است که گویا ده نمکی فکر می کند شهدا مانند ستاد انتخاباتی ملک او هستند! وی هر کس را با گرایشات حزبی نه حتی فکری خود منطبق ببیند وی را در صف حامیان شهدا می گذارد و هر کس را در این مدل سیاسی نبیند در جریان مقابل قرار می دهد. ده نمکی در هفته نامه های سیاسی و تند جبهه و شلمچه هم که مدیرمسئولی و سردبیری آنها را در دهۀ هفتاد به عهده داشت که در نهایت هر دو توقیف شدند هم تمام صفحات این هفته نامه ها پر بود از عکس شهدا و ذیل آن مطالب تند سیاسی و جناحی!